خاطرات دزیره

روزهای رنگی رنگی دزیره و ژان

خاطرات دزیره

روزهای رنگی رنگی دزیره و ژان

من و اتیلا 21

راهی زاگرب شدیم  کشورهای اروپای شرقی خیلی زیبا هستن اما به شدت فقیر و به شدت فرهنگی  یعنی انقدر که اهل شعر و تئاتر و موسیقی و ... اینا هستن که ادمو خجالت زده میکنن !! فقط نمیدونم چرا انقدر فقیر هستن 

برخلاف اون چیزی که میگن خیلی هم خونگرم بودن با غذاهای به شدت خوشمزه که با ذائقه ما جور بود و البته و د ک ا که اینجا هم جزو لاینفک سفره غذایی و سبک زندگی بود 

اون چیزی که در این سفر باهاش روبه رو شدم مفهوم ازادی عریان بود در هنر  که تا قبلش  ندیده بودم  و توضیحش یه مقدار سخته 

و یک چیزجالبتر جشنواره کارهای عروسکی  بود  یک کار از انگلیس اومده بود جودی و پانچ  عروسک گردان  پانچ چهل سال بود که با همین عروسک همین نمایش رو اجرا می کرد دیگه تشخیص  عروسک و عروسک گردان مشکل بود انگار که باهم ادغام شده بودن خیلی فوق العاده بود یادمه که جایزه برد و وقتی اومد روی صحنه با عروسکش اومده بود و همون موقع هماجرا میکرد و عروسک میگفت این جایزه منه و عروسک گردان  میگفت جایزه  منه و همه تشویقش میکردیم شاید 20 دقیقه لاینقطع 

برگشتیم  

از دفتر سینمایی زنگ زدن که فلان روز بیاین برای تست گریم شما انتخاب شدین برای نقش ....  یکی از نقش های اصلی سریال!!!

رفتم و منتظر بودم دویباره تست بگیرن و چند نفر کاندید باشن  مدیر تولید سریال گفت نه خانم شما انتخاب شدین و تمومه فقط شرایط کار سخته 

1. تهران نیست 

2. قرارداد 2 ساله میبندیم و شماباید تعهد بدین که در این دوسال سر هیچ کار دیگه ای نرین 

رفتیم برای تست گریم خود اقای عبدالله اسکندری اومد و طبق نقش به مجری خانم گفت چکار کنه  رفتم پیش طراح لباس و ایشونم لباس منو انتخاب کرد و رفتم برای عکاسی عکس هم گرفته شد 

وقتی توی اتاق گریم بودم دیدم عکس اقایان هم با گریم برا ی نقش های اصلی اونجاست  هم عکس کچل بود هم عکس اتیلا هم عکس مرحوم اقای انتظامی و مرحوم داوود رشیدی  و..... همه بازیگرای اصلی انتخاب شده بودن و تنها کسی که با تست انتخاب شده بود من بودم 

 نقش های مقابلم اقای  علی دهکردی و خانم رویا تیموریان بودن!!!!

و من هنوز داشتم به شرایطشون فکر میکردم ....

من و اتیلا 20

تقریبا عضوی از خانواده اتیلا شده بودیم هم من و هم کچل و "ر" هم که از قبل از ما عضو ثابت بود  همش با هم بودیم و با هم  وقت میگذروندیم و سعی میکردیم لاینقطع از اتیلا یاد بگیریم 

تمرین ها  هر روز برگزار میشد  کار عروسکی با کارگردان جوان در جشنواره زاگرب برگزیده شد و کار اقای رحمانیان برای جشنواره مکزیک !!!حالا ما یک تئاتری به تمام معنا بودیم هنوز هم قسمت اعظم کتابخانه ما که در خانه پدری است نمایشنامه های فوقالعاده ای ایه که اتیلا معرفی میکرد یا با کچل میخریدیم و در فواصل تمرین ها با اتیلا دور خونی میکردیم بگذریم ...

تقریبا کلاس بازیگری رو به اتمام بود و برای اتود پایان کارمان اماده میشدیم  بخشی از یک سناریو 5 دقیقهای که دوبه دو با یکی از پسرها روبروی هم قرار میگرفتیم و مشابه سازی شرایط فیلمبرداری  که اینهم اتود ما جزو کارهای برگزیده بود  و انصافا هم خیلی خوب شده بود هم ما و هم پارتنرمان  سنگ تمام گذاشتیم و تمام ...

تست های مکرر بازیگری در دفاتر سینمایی مختلف  ادامه داشت 

در همین راستا یک روز یک یاز دوستانمان زنگ زد که در دفتر اقای .... تست بازیگری برای یک سریال مذهبی - تاریخی میگیرن و بیاین باهم بریم  قرار گذاشتیم ما رفتیم و اون دوستمون که باعث  بانی بود خودش نیومد !!!!

دفتر مربوطه در خیابان امیراباد بود و اقای تهیه کننده سریال تهیه کننده سریال مریم مقدس و یکی از معتبرترین تهیه کننده های این قسم محصولات نمایشی  به هر حال رفتیم و تست دادیم و برگشتیماداره تئاتر سر تمرین 

احوالات همایونی

دخترک خورده زمین و چانه زیبایش سه تا بخیه خورده  استرس مضاعفی هم به ما و هم به دخترک وارد شد که خودش داستانی است الان از همه دکتر ها میترسد و حاضر نیست هیچ دکتری بهش دست بزنه  

مهمانی شب یلدا گرفتیم خیر سرمان  خانواده ما و ژان و برادری امدند و ما دست تنها بودیمو بعدش افقی شدیم و یکی نیست بگه تو که احوال گردنت رو میدونی این اداها چیه البته خوب برگزار شد و لی تا همین امروز که19 دی هست داریم تاوان میدهیم

احوالات عجیبی هم در داراحکومه در جریان است که چون برایمان مهم نیست اصلا بهش اهمیت نمدهیم که سر در بیاوریم اما همکاران سابقمان در اداره دو طبقه پایین تر از بدگویی از ما قبل از اینکه اینجا مستقر شویم کم نگذاشتن !!!!!و این در حالی است که ما کمترین معاشرت را با انها داشتیم چه با خودشان چه در پشت سرشان 

همکاران جدید میگویند همه امدن و در مورد شما به ما هشدار دادن!!! هم بجز ملیجکمان و یکی از اقایانی که از همین طبقه امده بود پیش ما!!!!!!!!!!!

ملیجکمان ویزایش متاسفان ریجکت شده و دوره سردرگرمی بعد از ریجکتی را میگذراند و کلی در مورد ما سوتی داده به محل کار پیشین !!!!!!!!!!!

اینجا جنگ جهانی سر ساختار تازه ابلاغ شده پر پیمان برقرار است و چه خوشحالیم که دون پایگی رابرهمه چیز ترجیه میدهیم و اصلا برایمان مهم نیست و همکاران جدید هم باورشان نمی شود که برایمان مهم نباشد 

ان مردک  مدیرکل قبلی ،  برای ما کادوی روز زن ارسال کرده بود !!!!!!!در کسری از  ثانیه صفر تا صد را طی کردیم کادویش را با دسته گل نرگسش بردیم دو طبقه پایین تر و گذاشتیم روی میز پسرکی که مدیر دفترش هست و اتفاقا بچه مودبی است  گفتیم بهشون بفرمایید" از ایشان به ما رسیده است کادویشان برای خودشان "

من :

پسرک مدیر دفتر :

مردک مدیرکل قبلی :!! (در  بلاگ اسکای ایکون "پو "یا" پی پی" یا همان" گه" یافت نشد و نیازمند خلاقیت شماییم)

2024

ته مانده امیدم را خرج تو میکنم 2024 سال بهتری باش برای همه خصوصا در خاورمیانه خصوصا در میهن گرامی  ستاره اقبال همگی ما  در اسمان  درخشان و تابناک باد 

من و اتیلا 19

مرده متحرک رفتم سرتمرین  انقدر حال و روزم زار بود که مهتاب اومد پیشم و گفت امروز چته تو؟

گفتم هیچی 

گفت نه یه چیزیت هست مثل همیشه نیستی گفتم شاید اومد پیله کنه گفتم معذرت میخوام مهتاب جون دوست ندارم در موردش صحبت کنم  یک نگاه دنباله دار بم انداخت و رفت 

بعد از تمرین اقای رحمانیان اومد و پرسید چمه  اومدم بگم چیزیم نیست که اشکم دراومد  اقای رحمانیان خیلی صبور بهم گوش کرد و گفت درک میکنه که بهم توهین شده اما  همینه 

به مهتاب اشاره کرد و گفت کدوم  کار مهتاب رو بین سینماییاش دوستداری  گفتم اگر ناراحت نمیشین هیچکدوم توی تلویزیون تله تئاتر تله موش خیلی عالی بود و در تئاتر اصلا انگار یکی دیگه است

گفت همینه ظرفیت های بازیگری مهتاب فقط در تئاتر مشخص میشه  تلویزیون سینما  خیلی  قالب مناسبی براش نیست البته من نمیتونم بهش بگم !!!!به تو هم دارممیگم شاید پول اونا بهتر باشه که هست و شهرت و محبوبیت هم جذابیت خودشو داره ولی تئاتر یک چیز دیگه است و فضای کاری بهتر و بیشتری بهت میده و در ضمن قرار نیست با یک یدوبار نه شنیدن اینطوری زاری کنی حتی اگر با بیشعوری تموم باهات برخورد کنن در ضمن تو  سطحت بالاتر از کار اون کارگردان یا بازی اون پارتنر خاص بود 

گفتم ولی نقش اولا بود و مهم بود 

خیلی بی تفاوت گفت والله اگر جای امین بودم اصلا قبول نمیکردم بری با اون ادم خاص کار کنی حالا رفتی و متوجه شدی بهای کار کردن با ادمای در این سطح چیه 

هم درست میگفت هم نه  درسته که کارگردان مرحوم و اون فیلم چیزه خاصی نبودن و خودم هم اینو میدونستم اما تهیه کننده اش از اون تهیه کننده هایی بود که باعث پرتاب شدنت میشدن در واقع هر کسی توی اون دفتر قرار داد میبست یک شبه راه صد ساله رو طی کرده بود