خاطرات دزیره

روزهای رنگی رنگی دزیره و ژان

خاطرات دزیره

روزهای رنگی رنگی دزیره و ژان

احوالات همایونی

دخترک خورده زمین و چانه زیبایش سه تا بخیه خورده  استرس مضاعفی هم به ما و هم به دخترک وارد شد که خودش داستانی است الان از همه دکتر ها میترسد و حاضر نیست هیچ دکتری بهش دست بزنه  

مهمانی شب یلدا گرفتیم خیر سرمان  خانواده ما و ژان و برادری امدند و ما دست تنها بودیمو بعدش افقی شدیم و یکی نیست بگه تو که احوال گردنت رو میدونی این اداها چیه البته خوب برگزار شد و لی تا همین امروز که19 دی هست داریم تاوان میدهیم

احوالات عجیبی هم در داراحکومه در جریان است که چون برایمان مهم نیست اصلا بهش اهمیت نمدهیم که سر در بیاوریم اما همکاران سابقمان در اداره دو طبقه پایین تر از بدگویی از ما قبل از اینکه اینجا مستقر شویم کم نگذاشتن !!!!!و این در حالی است که ما کمترین معاشرت را با انها داشتیم چه با خودشان چه در پشت سرشان 

همکاران جدید میگویند همه امدن و در مورد شما به ما هشدار دادن!!! هم بجز ملیجکمان و یکی از اقایانی که از همین طبقه امده بود پیش ما!!!!!!!!!!!

ملیجکمان ویزایش متاسفان ریجکت شده و دوره سردرگرمی بعد از ریجکتی را میگذراند و کلی در مورد ما سوتی داده به محل کار پیشین !!!!!!!!!!!

اینجا جنگ جهانی سر ساختار تازه ابلاغ شده پر پیمان برقرار است و چه خوشحالیم که دون پایگی رابرهمه چیز ترجیه میدهیم و اصلا برایمان مهم نیست و همکاران جدید هم باورشان نمی شود که برایمان مهم نباشد 

ان مردک  مدیرکل قبلی ،  برای ما کادوی روز زن ارسال کرده بود !!!!!!!در کسری از  ثانیه صفر تا صد را طی کردیم کادویش را با دسته گل نرگسش بردیم دو طبقه پایین تر و گذاشتیم روی میز پسرکی که مدیر دفترش هست و اتفاقا بچه مودبی است  گفتیم بهشون بفرمایید" از ایشان به ما رسیده است کادویشان برای خودشان "

من :

پسرک مدیر دفتر :

مردک مدیرکل قبلی :!! (در  بلاگ اسکای ایکون "پو "یا" پی پی" یا همان" گه" یافت نشد و نیازمند خلاقیت شماییم)

نظرات 4 + ارسال نظر
آتشی برنگ آسمان سه‌شنبه 19 دی 1402 ساعت 23:16 https://atashibrangaseman.blogsky.com

دخترمون چطوره؟؟؟؟؟
چقدر لجنن خدااااا،چقددددددددد....

جای زخم سه دندونه ای زیر چونهه اش هست فکرنمیکنم بره
لجن هم به یه دردی میخوره اینا اونم نیستن عزیزم

زری.. سه‌شنبه 19 دی 1402 ساعت 14:13 https://maneveshteh.blog.ir

ای بابا! انشالله جاش نمی مونه.
چرا از مدیر سابق شاکی بودی؟
بله بله نگران تصور ایموجی نباشید:)))

ممنونم زری جون
مدیر قبلی خر بود و هست

ربولی حسن کور سه‌شنبه 19 دی 1402 ساعت 12:05 http://rezasr2.blogsky.com

سلام
امیدوارم پرنسس را خوب بخیه کرده باشند که جای زخمش زیاد نمونه.
واقعا آدم همون دون پایگی را ترجیح بده راحت تره.
میتونستین اون آیکون جعبه کادوپیچ شده را بگذارید. ما توش رو خودمون تصور میکردیم

سلام دکتر جان والله نمیدونم از نظر من که سه دندونه درشت هست و هر وقت میبینم اعصابم لجن میشه در حال حاضر پماد استرامد و سیکالفیت میزنیم ولی بخیه پلاستیک نیست و جاش میمونه
چی بگم از دیدن برخوردهای افراد روز به روز متعجب تر میشم !!!

لیمو سه‌شنبه 19 دی 1402 ساعت 09:56 https://lemonn.blogsky.com

الهی بگردم پرنسس رو. الان بهتره؟؟ امیدوارم بهتر بشین، هم خودت و هم دخترک
چه حوصله و وقتی دارن همکارهای قدیم! (البته اگر بشه روشون اسم همکار گذاشت. از دشمن بدترن که)
از خلاقیت کمک میگیریم که اون اموجی در مقابلش هیییچ باشه.

فدات شم لیمو جونم دوستانی مثل شما باعث خوشی مدام هستن

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.