خاطرات دزیره

روزهای رنگی رنگی دزیره و ژان

خاطرات دزیره

روزهای رنگی رنگی دزیره و ژان

خانه دوست

بعضی روزها سنگین و سخت است  

انگار هوایی برای تنفس نیست  

به خانه دوست رفتی مطمئنم طعم گیلاسش گوارای وجودت نازنین استاد 

دزیره شکلاتی سپاسگزار

چی بگم براتون دوستان؟ تازه از سفر یک هفته ای برگشتم سفر بدی نبود خوب خوب هم نبود به هر حال الان با یک عدد دزیره شکلاتی مواجه اید !!!

وقتی فهمیدم قندون بلورین دلاک افتاد و شکست خیلی غمگین شدم خیلی  نشستم کلی گریه کردم  ولی طبق خواسته خودش چیزی اونجا چه در اینستا چه در وبلاگ ننوشتم فقط عمیقا براش دعا کردم و از خدا خواستم تحمل این غم رو براش امکان پذیر کنه  امروز که وبلاگشو میخوندم  دیدم راست میگه ها منم خیلی چیزها رو  با تلاش مضاعف  و یا با تاخیر  بهم دادی 

خدایاجانم  سپاسگزارم از این همه لطف و عشقت 

سپاسگزارم بخاطر تجربه زندگی و بخاطر تک تک اتفاقات زندگیم چه تلخ و چه شیرین 

سپاسگزارم بخاطر همه لحظه هایی که بغلم کردی و علیرغم اینکه من مثل بچه های لجوج بدخلق بودم و بعضا به همه و به زندگی خودم مشت و لگد پرت میکردم مواظبم بودی و از بحران های مختلف به سلامت   عبور کردم  در واقع عبور م دادی 

سپاسگزارم بخاطر سلامتی خودم و خانواده ام و بخاطر خیر و برکت جاری در  زندگی مان 

سپاسگزارم بخاطر دوستان خوبم چه مجازی و چه حقیقی  و جودشان دنیا را درخشان تر و صورتی تر میکند مواظبشان باش و در این ماه مبارک همه مون رو بغل کن 

سپاسگزارم بخاطر شنیدن و براورده کردن خواسته هایم حتی انهایی که  در کنج صد توی دلم نهفته است و جز خودم و خدایا جانم کسی از ان خبر ندارد 

خدایا مارو گاو کن !

خوب از کمی تا قسمتی دیوانه شدیم که مادر شوهر گرامی لاینقطع در مورد لاتاری و فرم هایش و برنامه های اینده اش مانیفست صادر میکند

  از حرف شهین خانوم که چند سال پیش برنده لاتاری بوده و همسایه اشون هست تا سرچ اینترنتی 

تا زحمات بی شائبه دخترشان که زحمت کشیدن و فرمشون رو در دو روز متوالی پر کردن و هزار بار به روی ما و خود ایشون اوردن و 

هزار بار پرسیدن یک سوال

  از اینکه منزل هزار و خورده ای مترشان را خواهند فروخت و خواهند برد و در ان بهشت زمینی خانه ای خواهند خرید به نام دختر و پسر شان  به طور مساوی تا بتوانند همزمان از حقوق بازنشستگی ان کشور هم استفاده کنند !!!!!!!!!

خدایا  جانم  شکرت بابت همه چیز ولی قربون حکمتت لطفا به سن برنده ها و جنبه اشون دقت کن 

خدایا جانم من به عنوان عروس این خانواده تا حالا و همین لحظه نه چشمداشتی به ان خانه داشتم و نه دارم علیرغم اجاره نشینی  خدایا جانم  از یه راه شاد خودت بهمون تمکن بده که نیازی به هیچ کس غیر از خودت  نداشته و نداریم  

خدایا جانم من دیگه حوصله ام داره از دست ایشون سر میره ها گفته باشم 

پ. ن. تیتر  برگرفته از دیالوگ فیلم فوق العاده" ابد و یک روز "


منو با خودت ببر !!!!

خوب نمردیم و یکی از بستگان ما لاتاری اقامت  ینگه دنیارا برد  بله مادر شو هر عزیزمان در سن 71 سالگی برنده اقامت  آن بهشت زمینی شده اند !!!!!!!!!!!!!!جالب اینکه همسری میگفت پدرم حوصله ندارد و نمی رود و اینا ووقتی  اخر هفته طبق معمول رفته بودیم منزلشان دیدیم پدر جان چمدان بسته و جلوی در نشسته اند و در فکر فروش  خانه و زندگی !!!!!!!!!!!! پدر جان 81 ساله که خدا عمرشان را طولانی تر کناد 

خلاصه ما که بخیل نیستیم مبارکشان باشد  ولی همچین پدر شوهر مادر شوهر باحالی داریم ما! جالب اینکه مادرجان  در سال گذشته ورد زبانشان بود که همه دوستان دوران جوانیشان الان درامریکا هستند و ایشان خوشبخت نشدند چون علی رغم مسافرتهای بسیار نرفتن اونجا برای زندگی 

خلاصه کنم اصلا امیدتان را از دست ندهید کماکان در لاتاری شرکت کنید  باشد که بلاخره رستگار شوید 

در کمال ناباوری خودمان  در کنکور دکتری  سراسری پذیرفته شدیم و دیروز مصاحبه هم رفتیم  10 سال از فوقلیسانسمان میگذرد و درس هم به واقع نخوانده بودیم !!! وقتی او بخواهد میشود چه لاتاری و چه دکتری و چه بیبی  

طلایی و شکری (برای مخاطب خاص)

طلایی و شکری            طلایی و شکری                         طلایی و شکری 


مزه  مزه میکنم  این طعم طلایی و شکری که دوست جانم که برایش ابراز دلتنگی کرده بودم برای طعم امسالم ارزو کرده 

دوست جانم که چینی دلش از برگ گل نازک تر است و لطیف تر...   دوست جانم که قبلتر ها روزی دوسه بار به وبلاگش سر میزدم ودلم باز

 می شدو روزم ساخته می شد 

 دوست جانی که ندیدمش ولی خیلی شبیه فرشته هایی است که صاف از وسط اسمان پرت شده اند پایین با یک برگه ماموریت در دست برای خوب کردن حال زمینی ها ...برای لطیف کردن این دنیا ...برای پاشیدن همان پودر جادویی طلا و شکر به زندگی ...

دوست جانم را ندیدم ولی مطمئنم هر جا می رود  رد پودر طلایی و شکری  را بجا می ماند  دوست جانم ..............

اخ که دلم بیشتر تنگ شد  نوشته های اخیرش را خواندم واشکم جاری شد  ارام.... ارام ..... از لطافت طبعش از محبت و عشقی  بی ریا که در کلمه کلمه اش جاری بود 

دوست جان محبتی عمیق در قلبم به تو احساس میکنم بی انکه دیده باشمت بی اغراق به اندازه محبتی که به  نزدیکترین و صمیمی ترین دوستم  دارم که دوسال است ندیدمش