-
سال خرگیوش
شنبه 5 فروردین 1402 10:26
سال نو به همه شما عزیزان شادباش و نوروز فرخنده خرگیوش پول و برکت و سلامتی در زندگیتان دوان امروز 5 فروردین عید کارمند کوچولوها مبارک!!!!! (از هزار تا فحش بدتره هاهاها ) هیچ ارزویی برای امسال ندارم دیگه دعا نمیکنم صلح و ارامش و ...... امیدوارم حالمون به حال سبز و شاد برگرده و همیشه شادو سلامت باشیم و همیشه سبز و همیشه...
-
بوی بهار
شنبه 27 اسفند 1401 10:35
امروز 47 ساله شدم به لحاظ شناسنامه ای وگرنه من همان دخترک 16 ساله بازیگوش و بیخیالم پدر همسر در بیمارستان بستری است ماه مان جان امروز میرود برای چک آپ اخر که ببینیم دستش را باز میکند یا نه ژان از پریشب بیمار شده و دوباره سرماخوردگی سخت !!!! ژان امروز خیلی ساده تولدم را تبریک گفت منم لبخند زدم خیلیی ساده و البته هدیه...
-
پیروز ایران ایران پیروز
چهارشنبه 10 اسفند 1401 14:35
پسرجان توهم کشته شدی رفتی اما حالا مطمئنم نسلت منقرض نخواهد شد بذری خواهی شد تکثیر خواهی شد و در دشت های ایران خواهی دوید پسر جذاب لعنتی دلبر ناآگاهی نابلدی نادانی و.....تورا از ما و از مادرت ایران گرفت بر باعث و بانیش نور الهی بتاید که از جهل رها شود
-
سه هفته ای که گذشت
شنبه 6 اسفند 1401 12:17
شب تولد ژان با دوستاش سورپرایزش کردیم شب خوبی بود و خیلی خوش گذشت فرداش با قبله عالم و ژان و ماه مان خانم و پرنسسم رفتیم که روز پدر را و تولد ژان را جشن بگیریم رفتیم ایران مال گشتیم و گشتیم وقت ناهار رفتیم که بریم فودکورت که روی پله برقی که بالا میرفت ماه مان خانوم و پرنسسم چند قدم جلوتر از ما یهو واز وسطای پله از عقب...
-
ترکیه عزیز
چهارشنبه 19 بهمن 1401 10:33
5 دی 1382 از 5 صبح در اتاق گریم سریال امام حسین (ع) بودم در لوکیشن سریال در کویر یزد ان روز خاص افیش بودیم من و دوستم طرفای ساعت 9- 10 که اماده شدیم بریم جلوی دوربین و اخرین تمرینا که خبر زلزله بم اومد حاج و واج اقای رشیدی خدابیامرز هم با ما انر روز افیش بود نقش حبیب بن مظاهر را داشت بلند شد و گفت من نمیتونم باید بریم...
-
سندروم سوگ ناگهان
یکشنبه 18 دی 1401 14:28
دچار عارضه ای شدم که اسمش را گذاشتم سندروم سوگ ناگهان وقتی خبر کشته شدن و قتل این بچه ها را میشنوم ابتدا زانوهایم میلرزد یخ میکنم در اولین صندلی مینشینم چشمهایم پر از اشک میشود نفسم به شماره میافتد و بالا نماید اشک در همان چشم هایم میماند و پایین نمی ریزد و از شدت خشم تبخیر میشود و به احتمال زیاد دوباره و چند باره...
-
2023
یکشنبه 11 دی 1401 06:40
سال نو میلادی به همه مسیحیا مبارک 2022 سال نسبتا خوبی بودی نسبت به دوسال قبل کرونا کم و کم و کمتر شد و امیدوارم دوباره برنگرده در حال عبور از عصری به عصر دیگری هستیم عصر بیداری و آگاهی و ارتعاش مثبت و این بهایی داره که داریم پرداخت میکنیم همگی هر فردی به نوعی امی دوارم این آگاهی و بیداری و ارتعاش مثبت حال کره زمین رو...
-
در امواج سن
شنبه 10 دی 1401 08:01
امواج سن همیشه فریبنده هستن یک جوری انگار هیپنوتیزمت میکنن که بیا بچه جان بپر بچه جان بیخود نیست که همه عاشقای شکست خورده در پاریس و حومه به پریدن از پل های سن فکر میکنن یکی از باحال ترین تفریحات قدم زدن در کنار سن هست حتی افتاب گرفتن در روزهای افتابی تابستانی نوشیدنی خوردن در روزهای گرم یا قهوه و شکلات داغ خوردن در...
-
پنجره طبقه چهارم
چهارشنبه 16 آذر 1401 12:15
هروقت بارون میمود لبه بیرونی پنجره اتاقم مینشستم قهوه میخوردم و گاهی سیگار از طبقه چهارم بدون اسانسور با پله های عریض اصلا خصوصیت خونه های پاریسی همینه راه پله های عریض و طویل نمیدونم چرا خلاصه که پنجره قدی رو باز میکردم لبه بیرونی مینشستم حتی میشد یک پامو ببرم بیرون یا دولا بشم و با عابرا خوش و بش کنم یک گربه بامزه...
-
کافه ژو
سهشنبه 1 آذر 1401 11:49
دیشب خواب کافه ژوزف را دیدم کافه ای که سرنبش کوچه خانه در پاریس بود و وقت و بیوقت انجا پلاس بودیم یک بار تندر امده بود رحمان از تونس خیلی پسر خوشتیپ و زیبایی بود و خوش اخلاق همش از معشوق ش حرف میزد وصفش میکرد و زمانهایی که قرار داشت زودتر میرفت انقدر باهمه میگفت و میخندید یکبار به رحمان گفتم رحمان تعابیری که برای وصف...
-
خدایا جانم
دوشنبه 9 آبان 1401 11:16
بغض گلویم جهل و چهار روز است که هست و اشکم هم مینطور حوصله ندارم حتی حوصله خودم و این وسط دخترکم نور زندگیم تنها انگیزه ایست که محرک من هست بین اخبار خوب و اخبار خیلی خیلی وحشتناک محاصره شدم شاید اگر وقت معمول بود الان جشنی در خانه ام برپا بود اما فعلاا گیج و گمم و حال و حوصله خوشحالی بین این همه غم و سوگ این جوانها و...
-
تنی چند از نوجوانان و جوانان و امین تارخ
شنبه 16 مهر 1401 11:03
پستی با این عنوان در دنیای سایبری گم شده است به یابنده مزدگانی داده خواهد شد. و اما در این سه هفته دل و دماغ نداریم حوصله نداریم دستمان به هیچ کاری نمیرود اوضاع احوال دارالحکومه بهم ریخته است همینطور اندرونیمان به ان شکل که تمامی اندرونی از اتاق پرنسسمان که الان پیش دبستانی میرود تا اتاق خودمان تا مطبخ تا سالن نشیمن...
-
ملکه مرد، پادشاه زنده باد!!!!!
یکشنبه 20 شهریور 1401 14:43
خوب بالاخره این چارلز لپ قرمزی به تخت پادشاهیش رسید با همسر محبوبش!! منظورم همان عجوزه پیر داغون هست !!!الان روز سوم هست که تمامی شبکه ای انور ابی کارشان شده تجلیل از ملکه و خاندانش که وای چه صلح طلب بود وای چقدر مسئول بود وای چقدر مهربون بود خوب درمورد صلح طلبی بنظرم مردم ایرلند باید نظر بدهند و درمورد مسئول بودن...
-
همایونی و کرونا
دوشنبه 7 شهریور 1401 10:11
خوب جونم براتون بگه با وجود همه مراقبت های وسواس گونه ای که در این دوسال واندی بکار بردیم با فرستادن شاهزاده خانم به کمپ تابستانی برای امادگی دوره پیش دبستانی ، اول ایشان و سپس همایونی و سپس ژان و سپس قبله عالم و ماه مان عزیزمان دچار کرونا شدیم شاهزاده خانم سبک گرفت و بقیه هم، اما من و ژان نسبتا سخت که البته مایی که...
-
دروغ
شنبه 5 شهریور 1401 09:57
نمیدونم چه مرضیه که همه در حال دروغ گفتن به همن اونم بدون دلیل در طول دوسه ماه گذشته از دد-سه نفری که اصلا انتظار نداشتم دروغ شنیدم اونم بدون دلیل یکی از اون افراد یکی از نزدیکانمه که خیلیم سعی کردم به روش نیارم ولی نشد حتی دوسه بار بهش فرصت دادم که راستشو بگه و از چشم مبارک نیفته ولی نگفت و افتاد راستش من خیلی سخت...
-
اصابت سایبری
چهارشنبه 12 مرداد 1401 13:15
-
آبادان
شنبه 7 خرداد 1401 12:08
" همه چیزمان به همه چیزمان می اید" کاش مرحوم علی حاتمی هیچوقت این جمله طلایی را دیالوگ مظفرالدین شاه نمیکرد کاش هیچوقت درمورد ما صدق نمیکرد کاش صداقتی در جریان بود کاش صدای شیون از خانه همسایه بالایی که برادر، شوهرخواهر و خواهرزاده اش زیراوارند نمی امد ولی با ای کاش هیچ مشکلی حل نمیشه و متاسفانه ان جمله...
-
رییس جدید
شنبه 10 اردیبهشت 1401 14:53
خوب هنوز در سال جدید و قرن جدید خودمونو کامل پیدا نکرده بودیم که دخترک خیلی ناگهانی رفت و یک پسرک جاش اومد !!!! پسرک خیلی مودب و متواضع هست البته فعلا تا بعدا ببینیم چی میشه دخترک انقدر ناراحت شد که کرونا گرفت و در حالی که فکر میکرد حتما در حوزه دیگری به عنوان مشاور خواهد رفت فهمید که قراره تعدیل بشه غم انگیز نیست؟...
-
اولین روز کاری قرن جدید
شنبه 6 فروردین 1401 11:35
خوب امروز اول صبح خروسخوان اومدیم دارالحکومه بعد از سه سال به شیراز جانمان و دیدن خانواده رفتیم 46 سالگی را فوت کردیم خدایا جانم ممنون و سپاس برا ی همه لحظات عمرم و برای این دنیا و برای این کشور و همه کشورها خدایا جانم ممنون و سپاس برای صلح و آرامش و شور و رونق زندگی برای این کشور و همه کشورها امسال حس خوبی دارم عید...
-
ماه من
یکشنبه 1 اسفند 1400 13:22
عجیب نیست ماه من ،ماه اخر سال،ماه زیبای گل نرگس ،و بدو بدو شب عید، ماه شکوفه های گیلاس و بادام و هلو ،ماه خونه تکونی و خرید و هفت سین و بالاخره ماه تحویل دادن سال قدیم به سال جدید و گذر از 45 سالگی و ورود به چهل و ششمین سال زندگی ماه زیبای من ماه من
-
چشمان کاملا باز بسته
شنبه 23 بهمن 1400 09:36
مدتها به این فیلم اقای کوبریک فکر کردم مدتها به خود فیلم و عنوانش حالا کاملا میفهممش چون با چشمان کاملا باز خود خواسته نمیبینم این همه فجایع و اختلاس و ارتشا و فساد رو این همه مصیبت و ظلم و کثافت رو این همه دیوثس و دریوزگی و کم مقداریو بیمقداری رو و خیلی اینهمه های دیگه
-
کله سحر با ابی
سهشنبه 5 بهمن 1400 07:43
دور کاریمون تقریبا لغو شده و رییس جدید به شحخمش هم نیست که کودک 4 ساله ای داریم که مسئول نگهداریش هستیم در دوره دور کاری پرنسسس جانمان دو روز و یاسه روز به خانه مادرمان میرفت و انجا میماند چون از هم دوریم و مسافت و ترافیک سنگین خودش مصیبتی است در پایتخت خلاصه که اعصابمان له له است له له له عینه جگر زلیخا چهار روز برای...
-
با ما بودی ......بی ما رفتی .....
یکشنبه 19 دی 1400 12:48
صبح با صدای استاد بنان بیدار شدم ساعت 6 صبح و به علت قرص دیشب گیج و گنگ کامل (پروژه درد گردن و دست و سر ادامه داره !!!) داشتم فکر میکردم اول صبح یا کله سحر ژان باتیست برای چی داره بنان گوش میده ؟ که فهمیدم مستند از بازماندگان اون پرواز لعنتی من بعد از اون فاجعه دیگه مثل قبل نشدم عمیقا سوگواری کردم به شکلی که انگار یکی...
-
دزیره در پاریس
سهشنبه 14 دی 1400 10:07
دلم میخواد دوباره برم به خاطرات فکر میکنم به سنگفرش های خیابان های قدیمی به همون قسمت old Paris به کافه ها به پرسه زنی در خیابونا به چشم انداز سن به پل های سن به ایفل ب ه لوور و به سیگار کشیدن بعد از نوشیدنی ها ی خنک یا قهوه های صبحگاهی به اپارتمان قدیمی طبقه چهارم و گربه جانی که قبل از من اونجا بود و بعدهم اونجا موند...
-
سه جلد
دوشنبه 13 دی 1400 12:43
راستش از لحظه زایمان تا الان دچار عینک شدیم یعنی اولین بار که گوشی موبایل دستمان گرفتیم و صفحه محو بود فهمیمیدیم دچار عینک شدیم و فکر کردیم موقت است و اثر داروی بیحسی موضعی، که نبود و دائم ماند و الان دیگر بدتر شده یعنی هنوز به عینک به عنوان یک ابزار کمکی واجب عادت نکردیم و بسیار پیش میاید که در جایی بانکی چیزی...
-
خواب زدگی
دوشنبه 15 آذر 1400 10:41
پریشب که نوری اسمان نطنز را روشن کرده بود و صدای مهیب و این اخرین خبری بود که قبل ازخواب از شبکه های معاند شنیدیم تا صبح در گیر جنگ هسته ای بودم و درگیر اینکه به خانواده ام اسیبی نرسد و مورد تابش قرار نگیرند و انهم در خانه کودکی هایم !!!! خلاصه که صبح شگفت زده و خسته از جنگ از خواب بیدار شدم شگفتا که این جنگ چه تاثیر...
-
گاهی به اسمان نگاه کن
یکشنبه 7 آذر 1400 09:54
ابرهای قلنبه سفید در اسمان بودن و من رفتم پول کارت به کارت کنم یه لحظه سرم را بالا بردم که به گردن مبارک استراحت بدهم و ابرهای سفید قلنبه را دیدم کنار هم و سرم پایین نیامد همیشه وقتهایی که خوشحالم به اسمان نگاه میکنم و وقتی ناراحتم و دلم گرفته و وقتی چیزی را درک نمیکنم و ......به اسمان نگاه کن ف جان به اسمان به ملکوت...
-
درخت زیبای من
دوشنبه 1 آذر 1400 09:00
در محل کار دچار آرامش قبل از طوفانیم مدیریت ارشد تغییر کرده و خوب طبیعتا مدیرکل ها و معاونین هم تغییر خواهند داشت لذا در فاز قفل شدگی تمام کارها قرار داریم صبح های شیفت راه میفتیم و اینجا خبری نیست و زنگمان که میخورد برمیگردیم در طول روز بعد از چک اینستا و ایمیل و گردش های مجازی دیگر به پنجره و درخت های زیبای حیاط محل...
-
شگفتانه
یکشنبه 16 آبان 1400 09:13
باورتان بشود یا نه چند بار وبلاگ نازنینمان را باز کردیم و بستیم و حرفی نبود!!! یعنی برای ما که همایونی باشیم که دائم در حال گفتگوی درونی هستیم و افاضات ...عجیب بود سکوت امده و جایگزین شده و عجیب است خیلی ارام خیلی سرخوش و شکرگزاریم برای همه چی از تغییر اقلیم و کرونا بگیر تا خشکسالی و گرانی عوارض سن و میانسالی است...
-
غار کهف
دوشنبه 29 شهریور 1400 08:26
سلام همایونی به همگی میدانیم دلتان برای همایونی و بارعامش تنگ شده ولی چه کنیم که در شرایط قرمز کرونایی حکیم باشی رخصت نمیدهد که بار عام بدهیم مدتهاست در غار تنهاییمان به سر میبریم تقریبا از میانه های اذر ماه گذشته مهره 4و 5 گردن مبارک بازی در آورده و دست چپمان از دردچیزی کم نمیگذارد تقریبا 45 جلسه فیزیوتراپی مشغولیم و...