خاطرات دزیره

روزهای رنگی رنگی دزیره و ژان

خاطرات دزیره

روزهای رنگی رنگی دزیره و ژان

مردی از جنوب

دیشب خیل ی خیلی اتفاقی  مستندی دیدم با عنوان بالا از زندگی داریوش فرهنگ  داریوش فرهنگ یکی از بازیگران مورد علاقه ماست  جدا از جذابیت مردانه اش کارهایی نظیر سلطان و شبان یا طلسم بنظرم حتی تاحالا بینظیر هستن 

با مهدی هاشمی نشسته بودن و از جوانیشون میگفتن  یادم اومد که 

امین تارخ رفته 

همینطور احمد اقالو و پرویز پور حسینی  و آتیلا .......اخ..... اتیلا ....... اخ 

همینطور دکتر کوثر که استاد بیبدیل بازیگری بود و من افتخار حضور در یک روز در کلاس ایشونو داشتم 

چه جواهرهایی رفتن 

چقدر باورش سخته 

چقدر دلم برای احمد اقالو هم تنگ شد یهو حجم دلتنگی اومد و نشست روی قلبم 

از کلاه پهلوی گفت  و یادم اومد اون مردک چجوری منو رد کرد برای این سریال با وجود اینکه کارگردان منو انتخاب کرده بود   هنوز یادم میفته میخوام خرخره  خودش و اون بچه هاش، که فکر میکنن اسمون باز شده این دوتا افتادن و الان خودشونو در حد نیکول کیدمن میبینن  ، بجووم  

اندرونی جدید

سلام و صد سلام به همه دوستان عزیز 

صدای مارا از اندرونی جدید همایونی می شنوید هم اینک حدود ده روزی است که مستقر شدیم و در اندرونی جدید مشغول به زندگی هستیم  هیجانات زیادی را روزانه از سر میگذرانیم  از احوالات میهن عزیز البته ، راستش دائم از این عفریت جنگ که حول کشورمان میچرخد نگرانیم 

اما اینجا هم یک هفته خیلی گرم را گذراند و بعدش باران نجاتمان داد علی رغم اینکه اینجا کسی حجاب را رعایت نمیکند مگر واقعا معتقد باشد !!!

به هر حال همانطور که جمع کردن یک خانه 15 ساله با سابقه زندگی مجردی چندین و چند ساله هم ما و هم ژان سخت بود پهن کردن خانه در کشور جدید سخت و حتی سخت تر است 

ما عاشق سبک نئوکلاسیک و نیمه ویکتوریایی اندرونی قبلی بودیم و وقتی همایونی میگوید سبک ویکتوریایی منظور ویکتوریایی واقعی است نه این بنجل منجول های فیک 

به همان نسبت ژان عاشق خانه های مینیمال مدرن است خلاصه که در این ینگه دنیا چاره ای جز سبک مینیمال نداریم با توجه به ارزش پول میهن  !!!!به هر حال 

خانه را تقریبا چیده ایم و مشغول رتق و فتق امور اداری هستیم 

یک مقدار که بیشتر جا افتادیم و یک قرمه سبزی درست و حسابی مامان پز شدیم  به ادامه خاطرات برخواهیم گشت باور کنین روزانه دوسه پست به فکرمان میرسد و در همان ذهنان حتی مینویسیم چه کنیم که زمان نداریم حتما این پست های ذهنی را تا جایی که یادمان نرود اپلود خواهیم کرد

پ. ن. دکتر جان امیدوارم سومی همانی باشد که منتظریم  به حق همین وقت عزیز و دل شکسته همایونی از رفیق نارفیق سی ساله اش  ان شالله !!!!

سرزمین افرا

سلام به همه عزیزان 

یک ماه و یک هفته است که در منزل خواهر ژان در سرزمین افرا مهمانیم در این یک ماه از گرفتن گواهینامه رانندگی تا اجاره یک اپارتمان تا چگونگی سوار و پیاده شدن مترو اتوبوس و مسیریابی تا شرکت در ایونت های شهری و خرید وسایل بیسیک یک خانه همه را از اول یاد گرفتیم و تمرین کردیم  موج سینوسی استرس امده و رفته و پرنسس هم از غر زدن و بهانه گیری کم نگذاشته اما ماهم کم نیاوردیم و داریم پیش میریم ببینیم که به کجا میرسیم 

برنامه اقامتی ما ویزای استارت اپ هست و روندش در دست اقدام 

اینجا اب و هوای دیوانه ای دارد که یک روز سرد و بارانی و نیاز به پوشش پاییزی و روز دیگر گرم در حد نیاز به کولر هست  خورشید در اسمان از 5 صبح تا یک ربع به ده شب میدرخشد!!! و نوید اینرامیدهد که احتمالا در زمستان طلوع افتاب ساعت 9 صبح و غروبش 3 بعدازظهر باشد !!!

ممنون از لطف همه عزیزان خصوصا دکتر ربولی و طیبه جان و اعظم جان و سایر دوستانی که جویای حال ما بودید  خیلی باعث دلگرمی هستین خدا شمایگان را برا ی همایونی حفظ کناد  

راستش اول گفتم بزار گواهینامه را بگیریم بعد مینویسیم بعد گفتم بزار خونه رو بگیریم نگم براتون که اجاره خونه اینجا خودش پروسه ایست و یک ده روزی در خوف و رجاا بودیم 

حالا به یاری دوستان عزیز ایکیا در حال جمع اوری ملزومات یک خانه ایم که البته خیلی سخت و با حساب ارزش پول وطنی خیلی خیلی گران است 

در همین اوضاع و موضوع انتخابات و این مزخرفات مضحک طومار  یک دوستی سی ساله هم بسته شد و باورکنین که میام و در اولین فرصت همه را میخوانم  به جان همایونی