خوب امسال هم داره یواش یواش پارسال میشه روزهای عمرمون میگذرن و ما حواسمون بهشون نیست که هر روز از تقویم عمرمون داره کنده میشه
سال گذشته تقریبا همین موقع بود که اهداف سال اینده رو و دست اوردهای سال گذشته رو برای خودم لیست کرده بودم اما سال 94 برای من با دعوا و بحث خانوادگی و متاسفانه فوت عزیزان و بستگان دور و نزدیک همراه بود و خلاصه خوب شروع نشد و امیدوارم این چند روزم سریعتر بگذره و بگذره بره
در سال 94 :
محل کارم بعد از 9 سال جابجا شد و ارتقای پستی داشتم
پرونده مهاجرتم تقریبا یه جورایی بلاتکلیفه و یکبار رد شده و الان در فرجامه !!!!!!!!!
دایی نازنینم پر کشید و رفت
هنوز نی نی نازنین آسمونی منو به عنوان مامانش انتخاب نکرده و البته مامانی که من باشم تمامی چکاپ پزشکی رو انجام دادم و الان اماده ام !
یه مسافرت یک هفته ای به یکی از کشورهای همسایه داشتم یک سفر دو روزه هم شمال که تقریبا از آسمون سیل میومد بقیه سفرها برای شرکت در مراسم تدفین بوده
برنامه داشتم که خوشنویسی رو دوباره شروع کنم و یک کار دیگه رو که خوب نشد
ورزش رو دوباره شروع کردم
و تصمیم گرفتم خودم اولویت زندگیم باشم و تا حدودی موفق شدم
بگذریم گذشت
دزیره 95:
مسافرت بیشتر میرم حداقل دو تا خارجی و زیاد زیاد داخلی و دوست دارم و تصمیم دارم به طبیعت گردی خیلی دلم میخواد
ادامه تحصیل از اولویت های امسال هست
تکمیل زبان انگلیسی هم همینطور
در سال جدید هم اولویت زندگیم و سلامتیم و خود نازنینم و لایف استایل صحیح و بی دغدغگی خواهد بود
ورزشم که خدارو شکر دوباره روتین زندگی شده و امیدوارم همینطوری ادامه پیدا کنه
امیدوارم سال جدید سال بهتری باشه از همه لحاظ امیدوارم صلح و اشتی و عشق سراسر دنیارو پر کنه و سراسر ایران رو و سراسر زندگی تک تک ما ها رو
امیدورام سایه پدر مادرا روی سر بچه هاشون باشه و سلامتی و شادی و برکت جاری بشه در زندگی هامون امیدوارم دختر ،خواهر و همسر بهتری باشم و بتونم عشق رو در این کره خاکی بیشتر دریافت و منعکس کنم
امیدوارم در همه ما عشق ورزیدن به کائنات و موجودات زنده از جمله گیاهان و حیوانات سرریز بشه و بازتابش عشق رو در جهان بیشتر کنه بهش نیاز داریم
شبه چهارشنبه سوری رو که یادتون نرفته شب تولد مبارک دزیره جونه که امسال به سبک کاملا ایرونی برگزار میشه امیدوارم یعنی !!!خلاصه تولدم مبارک
ضمن تشکر از هدیه ها و تبریکات همگی دارم فکر میکنم امسال برای گرامیداشت خودم برای خودم کادو بخرم یک کادوی یونیک ! بله
همینطور که لابه لای جمعیت داخل اتوبوس جابه جا میشدم تا بتونم خودمو نگه دارم که با ترمز یهو شوت نشم یک چهره اشنا دیدم و خلاصه کلی داشتم به مغزم فشار میاوردم که این چهره آشنا کی هست و من کجا دیدمش و اینا............ که یهویی جرقه ای گفت فکر کنم این چهره اشنا همون پروانه جان نویسنده وبلاگ بی پروانوشت خودمونه در همین افکار و در حالی که مطمئنم نبودم جنگ داخلی دزیره ها در حال بالا گرفتن بود دزیره کمروی خجالتی میگفت تو که مطمئن نیستی و خوب راست میگفت و دزیره کنجکاو و ماجراجو هم میگفت حالا بپرس شاید اتفاقی حدست درست باشه و ..... یهو دیدم یکی داره میپرسه شما اسموتن پروانه نیست؟ و خودم از شنیدن صدای خودم در شگفت بودم بله درست حدس زده بودم و خوب خیلی هیجان انگیزه که در جمعیت 8 میلیونی تهران یکی از دوستان دنیای مجازی رو ببینی تصادف؟ نه اصلا تصادفی نیست و این تصادفی نبودنشه که هیجان انگیزه
پروانه جان یک خانم زیبا ،قد بلند و خوشتیپ با یک لبخندجادویی و چشمایی که نگاهش میرقصه و از اون نویسنده هایی که مدتهاست من وبلاگشو میخونم و خیلی تحسینش میکنم از دیدنت خیلی خوشحال شدم دوست من
پ. ن. شنبه شب و در اخرین اجرای متاستاز در تالار مولوی نفسم در سینه حبس شده بود و انقدر فین فین کردم که گندش رادراوردم دزیره - دی 88- دختر نزدیکترین و عزیزترین دوست - بافت همبند
پ. ن 2.اون لحظه ای که قبل از شروع اجرا نور میره برای هر بازیگری خیلی خاصه خیلی عاشق اون لحظه ام