خاطرات دزیره

روزهای رنگی رنگی دزیره و ژان

خاطرات دزیره

روزهای رنگی رنگی دزیره و ژان

ملکه مرد، پادشاه زنده باد!!!!!

خوب بالاخره این چارلز لپ قرمزی به تخت پادشاهیش رسید با همسر محبوبش!! منظورم همان عجوزه پیر داغون هست !!!الان روز سوم هست که تمامی شبکه ای انور ابی کارشان شده تجلیل از ملکه و خاندانش که وای چه صلح طلب بود وای چقدر مسئول بود  وای چقدر مهربون بود 

خوب درمورد صلح طلبی بنظرم مردم ایرلند باید نظر بدهند و درمورد مسئول بودن مردم تمامی کشورهای استعمار شده از هند و جامائیکا تا باربادوس و بومیان استرالیا و کانادا  و در مورد مهربون بودن خدابیامرز پرنسس دایانا!!!

خوب از انجا که ماهم دارالحکومه ی داریم و خودمان هم دستی بر اتش سلطنت!! ایشان را خیلی هم ملکه نمیدانیم لذا پیام تسلیت نمیفرستیم و در مراسم خاکسپاری هم شرکت نمیکنیم  خلاصه با این تحویل نگرفتنمان مراتب اعتراض همایونی را به چارل لپ قرمزی و ان عجوزه پیر ابراز داشته و بدینوسیله زخمیشان میکنیم 

اصلا چشم دیدن این عجوزه را نداریم نیاین بگین وا؟ چرا و اینا که خطر بلاک شدن هر ان در کمینتان است  گفته باشیم 

ولی باز هم نمیفهمیم که کسی که نقشی در اداره مملکتش نداشته برای چی باید انقدر مهم فرض شود؟!!!!کسی که رزیم غذایی شخصیش چقدر هزینه داشته و اصلا همین رژیم غذایی او را  تا 96 سالگی رسانده  نیاز به گواهینامه و پاسپورت ندارد و در سرزمین هایش هیچوقت خورشید غروب نمیکند اما بالاخره دست اجل چشمانش را بست و خیلی ناگهانی بعد از هفتاد سال بای بای

  راستی در این هفتاد سال چه میکرده جز گردش در کاخ ها و کشورهایش و به باد دادن پول کشور خودش و بقیه کشورها   خلاصه همانطور که گفتیم اصلا موافق زینت المجالس بودن نبوده و نیستیم ولو اینکه بگن جناب همایونی بیا و هفتاد سال سروری کن و برو بگرد و خوش باش و هیچی به هیچ جایت نباشد 

همایونی و کرونا

خوب جونم براتون بگه با وجود همه مراقبت های وسواس گونه ای که در این دوسال واندی بکار بردیم با فرستادن شاهزاده خانم به کمپ تابستانی برای امادگی دوره پیش دبستانی ، اول ایشان و سپس همایونی و سپس ژان و سپس قبله عالم و ماه مان عزیزمان دچار کرونا شدیم 

شاهزاده خانم سبک گرفت و بقیه  هم،  اما من و ژان نسبتا سخت که البته مایی که همایونی باشیم  حتی شدید تر ازهمه و دچار عوارض لانگ کوووید شدیم  بیخوابی ارتیمی قلبی سرفه های شدید  عدم تمرکز و ریزش مو و.....

اما خود بیماری که ازخارش ته گلو شروع شد و با تب شدید (سه روزه) که پایین نمیامد و بدن درد شدید (که با تزریق دو مسکن همزمان  هم وریدی و هم عضلانی هنوز به قوت خود باقی بود و مارا باهمه اناث اجداد و نیاکانمان به عرش اعلا رساند و لرز،  لرز......... نگم براتون که در ابتدای مرداد ماه با اون گرما با سه تا پتو و کیسه ابگرم هم این لرز از بین نرفت که نرفت تا سه روز و بعد از سه روز تازه سرفه شدید  بی اشتهایی و تهوع و از بین رفتن بویایی ) خلاصه این کرونا جان درست و حسابی از خجالتمان درامد

الان یک ماه و یک هفته گذشته بهتریم ولی هنوز عوارض اشاره شده لانگ کووید هست  

دروغ

نمیدونم چه مرضیه که همه در حال دروغ گفتن به همن اونم بدون دلیل  در طول دوسه ماه گذشته از دد-سه نفری که اصلا انتظار نداشتم دروغ شنیدم اونم بدون دلیل یکی از اون افراد یکی از نزدیکانمه که خیلیم سعی کردم به روش نیارم ولی نشد حتی دوسه بار بهش فرصت دادم که راستشو بگه و از چشم مبارک نیفته ولی نگفت و افتاد 

راستش من خیلی سخت اعتماد میکنم خیلی سخت  و چه راحت به باد میره خیلی راحت هرچی فکر کردم به نتیجه نرسیدم اخه چرا جالبه که دوست عزیز تکذیب میکنه کماکان و میگه اخه چرا ؟ که اتفاقا سوال منم همینه اخه چرا ولی خوب در اصل ماجرا توفیری نداره و اتفاق افتاده دردناکه برام 

دوسه روز قبل هم همین اتفاق دوباره افتاد و بدون دلیل وقتی حتی در مورد دریافتی کسی از ش نمیپرسی و اون میاد میگه فلان قد ر گرفتم  عنایت بفرمایید خودش میگه بدون پرسش !!!! و بعدش میفهمی دروغ گفته خیلی شیک و مجلسی  خو اخوی اصلا به من چه چقدر گرفتی چرا خودت اصلا اومدی گفتی که بخوای دروغ بگی ؟!!!!! و بعدش اصن به من چه؟ مگه ما توی یه سطحیم ؟

خلاصه پسرک به کلی از چشمم افتاد و به اون دوستم هم که از خانواده بهم نزدیکتره علیرغم دردناک بودن قضیه فقط یه فرصت دیگه میدم اونم نه بخاطر خودش بخاطر مهر و عشق بی شائبه و لبریزی که   در همه این سالها بهش داشتم مهری که شاید به برادرم نداشتم