نمیدونم چه مرضیه که همه در حال دروغ گفتن به همن اونم بدون دلیل در طول دوسه ماه گذشته از دد-سه نفری که اصلا انتظار نداشتم دروغ شنیدم اونم بدون دلیل یکی از اون افراد یکی از نزدیکانمه که خیلیم سعی کردم به روش نیارم ولی نشد حتی دوسه بار بهش فرصت دادم که راستشو بگه و از چشم مبارک نیفته ولی نگفت و افتاد
راستش من خیلی سخت اعتماد میکنم خیلی سخت و چه راحت به باد میره خیلی راحت هرچی فکر کردم به نتیجه نرسیدم اخه چرا جالبه که دوست عزیز تکذیب میکنه کماکان و میگه اخه چرا ؟ که اتفاقا سوال منم همینه اخه چرا ولی خوب در اصل ماجرا توفیری نداره و اتفاق افتاده دردناکه برام
دوسه روز قبل هم همین اتفاق دوباره افتاد و بدون دلیل وقتی حتی در مورد دریافتی کسی از ش نمیپرسی و اون میاد میگه فلان قد ر گرفتم عنایت بفرمایید خودش میگه بدون پرسش !!!! و بعدش میفهمی دروغ گفته خیلی شیک و مجلسی خو اخوی اصلا به من چه چقدر گرفتی چرا خودت اصلا اومدی گفتی که بخوای دروغ بگی ؟!!!!! و بعدش اصن به من چه؟ مگه ما توی یه سطحیم ؟
خلاصه پسرک به کلی از چشمم افتاد و به اون دوستم هم که از خانواده بهم نزدیکتره علیرغم دردناک بودن قضیه فقط یه فرصت دیگه میدم اونم نه بخاطر خودش بخاطر مهر و عشق بی شائبه و لبریزی که در همه این سالها بهش داشتم مهری که شاید به برادرم نداشتم
وقتی دروغ میگن و هیچی نمیگیم یعنی بهشون اجازه دادیم باز هم این کار رو ادامه بدن و از اعتمادمون سوءاستفاده کنن.
من که هیچ وقت رابطهمو با اینطور آدمها ادامه نمیدم.
+دزیره و ژان (بابتیست(؟))~
یاد کتابش افتادم.
خیلی قشنگ بود...
;کاملا موافقم و ممنون
وقتی کسی بهم دروغ میگه و من از حقیقت مطلعم بهش میگم. تجربه بهم نشون داده با صبر کردن فقط جملات بدتری میشنوم چون دارم قبول میکنم که به ذهنم توهین بشه.
موافقم صددر صد