خاطرات دزیره

روزهای رنگی رنگی دزیره و ژان

خاطرات دزیره

روزهای رنگی رنگی دزیره و ژان

36

برف اومده بود و همه جا رو یک لحاف سنگین سفید پوشونده بود از خواب که بیدار شدم اول رفتم لبه پنجره همونجا که مینشستم و کتاب میخوندم خیلی منظره زیبا بود سریع اماده شدم و رفتم پیاده روی برفی  من عاشق صدای برفم  یک خش خش ناب و خاص  بعد از پیاده روی صبحگاهی طبق معمول قهوه  ولی هوا سرد بود و نمیشد بیرون نشست  رفتم داخل کافه و قهوه رو نوش جان کردم با یک کروسان شکلاتی  کروسان های اقای زو معروف بود و خیلی خاص و خوشمزه و شکلاتشم خودش درست میکرد 

برگشتم بالا رفتم زیر پتو و به کتابام مشغول شدم 

انقدر برف اومد که تمرین روز دوشنبه کنسل شد !!! خوب وقتی تمرین کنسل میشه چکار میشه کرد ؟  اونم با اون همه برف و هوای سرد و....

بجاش از فرداش تمرینا شروع شد و هفته بعدش اولین اجرا 

اولین اجرایمان در یک سالن حرفه ای  انقدر عالی بود که خودمون هم فکر نمیکردیم و به قول عادل فردوسی پور در وسط اجرا همش فکر میکردیم چقدر خوبیم ما !!!! بعد از اجرا فهمیدیم همه مثل ما فکر میکردن و البته مادام روژبا همه سخت گیری بعد ازاجرا از کار راضی بود و بسیار هم مورد تشویق تماشاگران که هم دانشکده های هایمان از برو بچ هنر بودن  قرار گرفتیم 

هفته بعد در روز افتتاحیه سلسله جشنواره ای بین استانی تئاتر اولین اجرای رسمی را رفتیم و بدینسان یک هملت با سبک تعزیه و به زبان فرانسه پر از کار فرم و کوریوگرافی های فوقالعاده اجرا شد که زبان همه منتقدها را در ابتدا بند اورده و بعد به تعریف و تمجید از کارگردان و طراح فرم (مادام روژ) و بازیگران گشود  در حدی که کارگردان به یک شوی تلویزیونی معروف دعوت شد و همه ما به عنوان شرکت کنندگان شو در جمع تماشاچیان حاضر در استودیو بودیم و فی الواقع در پوست خودبه عنوان بازیگران تازه کار بیست و چند ساله جوان و خارجی  نمیگنجیدیم 

الان که فکر میکنم چقدر همه چیز عالی بود و دستیافتنی انگار در رویای خودمان زندگی میکردیم  وقتی مجری معروف فرانسه با کارگردانمان صحبت میکرد "ر" گفت دزیره انگار واقعا داره اتفاق میفته انگار واقعنی خونه ما عروسی شده و اشک شوق در چشمهایش حلقه زد من با همه چهره ام میخندیدم انچنان چشمهام برق میزد که همه فکر میکردن لنز گذاشتم  چلچراغی از ارزوهایی که در یک قدمیم بود در چشمهای مشکی  -که اصلا به همین اسم معروف بودیم "Chérie aux yeux noirs"

یا به اختصار"Yeux noirs" -روشن شده بود 


نظرات 5 + ارسال نظر
مارال دوشنبه 24 دی 1403 ساعت 05:59 https://mypersonalnotes.blogsky.com/

مبارکه . چقدر خوبه آدم از کار خودش خوشحال باشه

زن بابا جمعه 21 دی 1403 ساعت 18:00 http://www.mojaradi-90.blogfa.com

سلام خدا رو شکر

اتشی برنگ آسمان چهارشنبه 19 دی 1403 ساعت 22:20

اه…

صبر کن عزیزم هنوز مونده به قسمتهای تلخش برسیم صبر کن

شیرین چهارشنبه 19 دی 1403 ساعت 08:35

دزیره جان واقعا حیف شدی تو
این همه ذوق واستعداد وتوانایی رو حروم کردند
الان بایدیکی ازبهترینها توهنرکشورت بودی عزیزم
امیدوارم درهرحرفه وشغلی که هستی بدرخشی

ممنونم عزیزم از لطفت بالاخره هر چیزی توی این دنیا بهایی داره

ربولی حسن کور چهارشنبه 19 دی 1403 ساعت 07:43 http://rezasr2.blogsky.com

سلام
این پستتون به نظرم حالت آرامش پیش از توفان را داشت. میدونم که از این به بعد ناچارید به قسمتهای تلخ تر ماجرا برسید. متاسفم.
راستی اون صدای برفی که قبلا کسی روش راه نرفته باشه واقعا لذتبخشه!

سلام بله کم کم داریم میرسیم به قسمتهای تلخ و تلخ تر
منظورم صدای بارش برف بود وقتی همه جا ساکته برف که میاد یک صدای خاصی میاد یک خش خش نرم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.