خاطرات دزیره

روزهای رنگی رنگی دزیره و ژان

خاطرات دزیره

روزهای رنگی رنگی دزیره و ژان

آبادان

"همه چیزمان به همه چیزمان می اید"

کاش مرحوم علی حاتمی هیچوقت این جمله طلایی را دیالوگ مظفرالدین شاه نمیکرد

 کاش هیچوقت درمورد ما صدق نمیکرد

 کاش  صداقتی در جریان بود 

کاش صدای شیون از خانه همسایه بالایی که برادر، شوهرخواهر و خواهرزاده اش زیراوارند نمی امد

ولی با ای کاش هیچ مشکلی حل نمیشه و متاسفانه ان جمله طلایی یکسر برای ما و حال وروزمان و میهن عزیز است و لا غیر

استادی داشتیم که میگفت اگر فقط ضربالمثل هایمان ترجمه شود دیگر هیچ کشوری به ما اجازه ورود نخواهد داد ضرب المثل هایی نظیر 

"همرنگ جماعت شو "که اشاره مستقیم به عدم صداقت و ریاکاری دارد که همه ما در ان استادیم و این در اولین مرحله همان روسری و مانتویی است که تن میکنیم !!!یا بدتر از ان 

"پول بده و سر سیبیل شاه ناقاره بزن"

که با همین فرمول  ساختمان در حال ساخت ضد زلزله فرو ریخته و آوار شده سرهممون

و کیست که بیگناه  است اولین سنگ را بزند

پ. ن. فکر میکنم چقدر امکان داشت انجا باشیم وقتی مصرانه به ژان گفتم بریم ابادان دلم واسه ته لنجیا تنگ شده و دلم قلیه رستوران پاکستانی ها را میخواهد که از قضا در همین خیابان فاجعه است و چقدر امکان داشت از این مرکز خرید بظاهر زیبا دیدن کنیم  میبینید همه چیز به همین نزدیکی ممکن است باشد متاسفانه 

پیمانکار مجهول المکان و معلوم الحال در کرج و تهران هم انبوه سازی دارد و خدا میداند که چه زد و بندی کرده و چه کوفتی جای ساختمان ضد زلزله تحویل داده فقط خدا میداند 

از ان بدتر گزارش های باسمه ای و سراسر دروغ صدا و سیما که حالا دیگر بگفته رییسش یک رسانه حاکمیتی است را کجای دلمان بگذاریم دقیقا 

راستی یک ضربالمثل دیگه ای هم هست میگه 

ر ی د ی دیگه همش نزن