خاطرات دزیره

روزهای رنگی رنگی دزیره و ژان

خاطرات دزیره

روزهای رنگی رنگی دزیره و ژان

اندرونی نوشت

خوب یادم هست یکی از دوستان تئاتری یک خونه که نه اتاقی داشت که از بس کوچک بود و همه در هم میچپیدیم اسم خونش رو صندوق گذاشته بودیم!!!

خانه جدید ما یک اپارتمان 80 متری یک خوابه است در طبقه هفتم یک برج 11 طبقه  اینجا عینه یک دهکده ساحلی خیلی خیلی بزرگ است مثلا مثل خزر شهر خانه ها یا ویلایی هستن بدون دیوار عموما با پرچین اکثرا شبیه خونه هایی که ما در بچگی نقاشی میکردیم خصوصا خانه های قدیمی  با دوپنجره در دوطرف یک در و سقف شیروانی!!! یا برج های بلند بالا هستن عمدتا در داون تاون یا دیگر جاها جنگل های انبوه شهری به شکل طبیعی اینجا و انجا و در همه شهر دیده میشه  درواقع یکیش همین کنار ساختمان ماست که بی شباهت به جنگل کنار هاگوارتز نیست درختهای صنوبر و سرو نقره ای و افرا و .... خیل ی خیلی بلند و سربه فلک کشیده که ما اینجا در طبقه هفتم تقربیا همسطحشان هستیم یعنی نوکشان به  طبقه هشتم میرسد حتی 

صدای باد در بینشان میپیچد 

اتاق خواب به پرنسس تعلق دارد من و زان هم روی یک کاناپه تختخوابشو در سالن میخوابیم 

این خانه سرشار از نور هست و 4 پنجره قدی داره خوب حتما میدونین که پنجره قدی چقدر حال همایون ی را خوب میکنه  به هر حال روی کاناپه دراز میکشیم و به اسمان نگاه میکنیم اسمان اینجا بدون الودگی  و در روزهایی که عینه دوش باران نمیاد بسیارابی با ابرهای قلنبه سفید است  نگاه کردن به اسمان هم حالمان را خوب میکند 

خوب خدایا جان جا دارد از همه لنگ و لگد انداختنهایم عذرخواهی کنم فی الواقع اند رفاقتی  همه چیز را خودت میچینی و همه چیز و همه چیز  دوست دارم بغلت کنم و عمیقا بگویم خدایا جانم عاشقتم و ممنون که هستی بهترینی  بهترین 

پ . ن. گولو جان چرا رمزی؟ و چرا رمزت را نمیدی بهمون قربان ؟    الان تکلیف همایونی چیه  واقعا 

غرنوشت

خوب نمیدونم گفتم یا نه که دیگر یک همایونی بلوند نیستیم درواقع یک هفته قبل از کوچ احساس کردیم نیاز به نیو فیس داریم لذا گیسوهای بلوند و بلند همایونی تبدیل به موهای مدل باب قهوه ای شکلانتی- فندقی شد اوایل با اینتغییر خیلی خوشحال بودیم مخصوصا که بازخورد بسیار مثبتی از خانواده و دوستان داشتیم اما مثلا عروس جان بعد از حدود  دوسه ساعت که خانه شان بودیم گفت شما موهات بلندتر بود!!!!!! انگار بلوند هم بودی !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!یعنی ترکیدم از خنده گفتم اره اینطور میگن 

القصه که دیروز فیلمی دیدیم خانم موهای بلوند و بلندش رو یک طرفه بافته بود مدل مورد علاقه ما خلاصه دلمان بعد از حدود دوماه و نیم تنگ شد برای موهای همایونی 

!!!به ژان گفتیم  خندید و گفت دیدی گفتم بعدش گفتم اما اینطوری سرحال تر و فرش تر بنظر میام مگه نه؟  ژان هم گفت خیلی فرقی نمیکنه اگر به خودت نرسی!!!!!اوایلش موهاتو درست میکردی اما حالا دوباره میبندی پشت سرت خوب چه فرقی میکنه !!!!!

لبخندی زدیم و در حالی که سعی کردیم به روی خودمان نیاوریم گفتیم گیس مبارک بلند شده و حالتش مثل قبل نیست البته 

یعنی متهم شدیمم به خودمان نرسیدن تا حالا ژان همچین اظهار نظرهایی نکرده بود :((((((

در این دوماه و نیم که اینجاییم  موج های سینوسی استرس را پشت سر گذاشتیم طوری که 4 بار تا حالا پریود شدیم روی صورت مبارک سه جای زخم شبیه جوش ظاهر شد که بعد خودبخود و بی اینکه فشارش داده باشیم زخم شد و رویه بست به دکتر همایونی خبر دادیم و گفت خیلی شبیه ابله مرغان یا همان زونا هست و گفت فعلا کرم ترمیم کننده بزنیم که جایش نماند 

همینطور دلمان خواست غر بزنیم  اینجا هیچ دوستی نداریم دلمان گعده دوستانه میخواهد دلمان یک سیگار ارام میخواهد دلمان دوستانمان را میخواهد  اینجا ازمون زبان دادیم و خیلی همه شگفت زده شدن که به به اما هنوز در فهم لهجه بسیار بدشان مشکل داریم یعنی در واقع عمده ترین مشکلمان لیسنینگ هست ازمون زبانشان شبیه به ایلتس بود و درک مطلب اخری بقدری سخت بود که اصلا تعجب میکرد ی که ایا اصلا انگلیسی نوشته شده ؟

دیگه اینکه اتش جانم  و پریساعزیز ممنون از کامنت پر مهرتان بدلیل اسامی اشخاص از تاییدشان معذورم