خاطرات دزیره

روزهای رنگی رنگی دزیره و ژان

خاطرات دزیره

روزهای رنگی رنگی دزیره و ژان

26

وقتی برگشتم کچل سر کاری بود و رفته بود جنوب  در اولین اف که اومد تهران اومد رفتیم یک کار ببینیم و قتی منو دید گفت عجب شبیه انجلینا جولی شدی در فیلمه ... یعنی از خنده مردم  گفتم  دقیقا بخاطر همون فیلم موهامو بافتم !!! گفت تاثیرات هالیوود روی تو بده اصلا جنبه نداری !!! ولی بامزه شدی یجورایی اصلا نمیشناسمت دیگه  در تمام مدتی که داشتیم تئاتر میدیدم کچل منو نگاه میکرد و میخندید انقدر که بهش گفتم اگر هی منو نگاه کنی کارو از دست میدی  اونم هی سربه سرم میذاشت  

همین موقع از دفتر فرهنگی سفارت فرانسه تماس گرفتن و گفتن بورسیه عقب افتاده و به همین دلیل فرصت هست که زبان فرانسه رو یاد بگیرین و باید در سطح A2 فرانسه باشین و کلاس براتون هماهنگ شده

  یادگیری زبان فرانسه شروع شد کچل اصلا موافق نبود با این دوره و همش میگفت که چی؟ برعکس اتیلا و اقایرحمانیان هر دومیگفتن تجربه خیلی خوبیه از طرفی یک استاد جوان خانم و زیبا و خاص داشتیم که بعدها یعنی دقیقا یک سال بعد به دلیل اعتقاداتش مجبور به مهاجرت شد و تئاتری فوقالعاده  ای بود و کارها ی تلویزیونیش بد بودا بد  اونروزها یک ی از این سریال های 90 قسمتی طنز پخش میشد که این خانم درش بازی میکرد و خیلی بد بود علی رغم استقبال مردم   به هر حال "ش" توی کلاس ها و تمرین ها اغلب ادیت پیاف میگذاشت  من ادیت پیاف رو بخاطر مامان و علاقه اش به ایشون میشناختم و همین باعث دوستی بیشتر من و خانم "ش" شد  از طرف یمن عاشق اهنگای  لارا فابیان ، جانی هالیدی و جو داستین  بودم و هستم خلاصه که کلاس های زبان فرانسوی باعث نزدیک ی بیشتر من و ش شد که تا امروز ادامه داره 

در همین حال و احوالات  شکلات ی با موهای جینگولی با یک ی از دوستانمان به یک دورهمی احمقانه دوستانه رفتیم  و در این دورهمی احمقانه با  او اشنا شدیم  او یک بازیگر ان موقع درپیت بود!!! که تقریبا از گرفتن یک نقش درست و حسابی ناامید شده بود و میخواست دنیای بازیگری رو ببوسه و بزاره کنار  من در اون موقع حرف ی برا ی گفتن داشتم  و خوب استایل متفاوت که توی چشم بود به هر حال 

من او رو میشناختم در واقع وقتی دوستم گفت  دورهمی در منزل یک بازیگره و شروع کرد از یکی از نقش هاش که هنوزم به نظرم یکی از بهترین نقش هاش و کارهاش بوده تا امروز گفت فهمیدم کیو میگه  و در حالی که دوستم داشت از خوشتیپی و جذابیت او میگفت به دوستم گفتم اتفاقا من ازش خوشم نمیاد ولی همیشه حرص میخورم غیر از همون نقشی که دار ی تعریف میکنی این ادم با فیزیک مناسب و صدای مناسب چرا انقدر کارهای درپیت قبول میکنه !!!

خلاصه که "او" رادیدم 

در دورهمی تمام حواسش به من بود من هم عمدا اصلا نگاهشم نمیکردم  عمدا نمیدونم چرا دوست داشتم حالشو بگیرم  اما اتفاقات جور دیگه ای رقم خورد  البته که برا ی دلبری تا حتی یک ی دو ماه بعد از هیچ کار عاشقانه ای فروگذار نکرد در حدی که  برادرش و همینطور دوست من و بقیه دوستان مشترک میگفتن تا حالا "او " رو اینقدر احساساتی ندیدن ! در همون دورهم ی اتفاق عجیبی افتاد  دنیای من ساکت شد یعن ی اصلا گفتگوی درون ی نداشتم روحم ساکت بود و....بله من برا ی اولین بار در عمرم عاشق و دلباخته شدم  کلا دنیا ی من تغییر کرد حتی در ارایش و لباس پوشیدنم نمیخوام وارد ادامه ماجرا با "او "بشم  فقط میتونم بگم من بخش مونث وجودم رادر کنار او پیدا کردم  چون او به شدت مذکر بود !!! و البته من این بخش از زنانگ ی خودمو تا قبل از دیدار با او نمیشناختم  اصلا  وجهی از من که در یک شب منو زیر و رو کرد 

"او " الان یکی از سلبریتی هاست !!!بعد از اشنایی با من  درهای موفقیت به روش باز شد یک ی پس از دیگری  در حدی که بعد از 6-7 ماه بدلیل معروف شدن بیش از حد و سرکار بودن دائم ایشون  ارتباط ما کم و کمتر شد و یهو کلا بهم خورد.


نظرات 11 + ارسال نظر
سرن سه‌شنبه 1 اسفند 1402 ساعت 03:27 https://serendarsokoot.blogsky.com/

سلام دزیره
من دیر اومدم چه ها که گفته نشده
از کجا بخونم
به منم بگو لطفا

سلام به روی ماهت عزیزم برو از ارشیو شهریور بخون سرن جان

کامشین چهارشنبه 18 بهمن 1402 ساعت 12:00

دزیره جان
من به "او" کاری ندارم
فقط اگر با "ش" در تماس هستی بهش بگو که دوستش دارم و هنوز هم وقتی فکر می کنم که رفته ناراحت می شم.
نیمه دومی که من دنبالش بودم "ش" بود. شاید مرد درون من خیلی قوی باشه خواهر.

حتما بهش میگم عزیزم مردم از خنده خدا نکشتت کامشین جان عجب مرد درونی
البته منم خیلی وقته با او کاری ندارم

لیمو سه‌شنبه 17 بهمن 1402 ساعت 12:33 https://lemonn.blogsky.com

من هم لارا فابیان و جو داستین رو بی نهایت دوست دارم.
+ فکر کنم او همون ناپلئون داستانتونه دزیره جان.

بله عزیزم او همان ناپلئون است
اصلا من و شما سلایقمون خیلی بهم شبیه عزیزک

شادی سه‌شنبه 17 بهمن 1402 ساعت 10:36 http://setarehshadi.blogsky.com/

کچل بد صدا نقاط قوتش کچلی و صداش هست به نظر من، وگرنه قد و قواره نداره که

قدشم بد نیست طفلک

مریم سه‌شنبه 17 بهمن 1402 ساعت 09:45

نمیدونین با چه اشتیاقی پستها‌تون رو دنبال میکنم و منتظر پست جدید میشینم، اصلا عاشق اینم با سرنخ‌ها برم دنبال افرادی که اشاره میکنید
داخل پرانتز بپرسم آیا این «او» همون «او» ست که چندین پست پیش اشاره کردین اخیرا خبر جداییش رو شنیدین؟

ممنونم عزیزم از لطفت بله او هم اوست

امید سه‌شنبه 17 بهمن 1402 ساعت 09:32

این کچل بد صدا ، صداش همچین بدم نیست
ضمن اینکه اون اوایل که داشت کچل میشد یعنی سریال حاتمی کیا یه کم زشت بود اما الان کراش خیلی از دختر خانمواس

بله صداش خوبه واقعا خوب منم زشت نیستم!!!! همون موقع هم خیلیا روش کرا داشتن و چون دائما باهم بودیم میخواستن سر به تن من نباشه
البته نمیدونم منظورتن همون کچل باشه یا نه

ماری سه‌شنبه 17 بهمن 1402 ساعت 04:34

ش همه کارای تلویزیونیش هم بد نبود . نقشش تو سریال خانم برومند رو خیلی دوست داشتم

ماری جان کدام ش رو میگی ؟
بله حدست درست بود ماری جان اورین اون قسمت از اون سریال خاص رو یادم نبود اصلا حق با شماست اون یک اپیزود خوب بود ولی بقیه اش فاجعه بود بنظرماونم نسبت به نقش های تئاتریش

آتشی برنگ آسمان دوشنبه 16 بهمن 1402 ساعت 21:18 https://atashibrangaseman.blogsky.com

وای اسم بگو لعنتیمغزم هنگ می‌کنه نمیدونم کی رو میگی و از فضولی میمیرم... اخ آخ تو این دنیای کثیف سینما،تو ایران،عاشق شدی....

اتش عزیزم معذورم از اسم ها واقعا ببخشین منو

ربولی حسن کور دوشنبه 16 بهمن 1402 ساعت 20:43 http://rezasr2.blogsky.com

سلام
واقعا روزگار چه بازیهایی داره.
اگه به جای هر حرکتی که کردین حرکت دیگه ای کرده بودین ممکن بود زندگی تون الان واقعا متفاوت با چیزی باشه که الان هست.

بله دکتر جان بله، همین امکان حرکت های متفاوت و نتایج متفاوت هست که بعضی وقتها ادمو ویران میکنه

زهره دوشنبه 16 بهمن 1402 ساعت 18:04 https://shahrivar03.blogsky.com/

چند بار دارم این ارسال شما رو می‌خونم...... هربار قلبم همون‌جوری میشه.... بخصوص جملات پایانی پاراگراف یکی به آخر........

A.p دوشنبه 16 بهمن 1402 ساعت 15:37

چه داستان جذابی شد ، فقط یه سئوال ، کچل متوجه شد؟ میخوام ببینم تونست دوستیتون رو کاملا مثل یه دوست ( فارغ از اینکه هم جنس نیستید) بپذیره یا از تعلق خاطرتون به (او) ناراحت شد؟
یه لحظه فکر کردم این طفلکها بفهمن ما داریم اینجا با چه القابی ازشون یاد میکنیم

کچل میدونه من به چه اسمی صداش میکنم در گوشی من شمارش کچل بدصدا سیو شده خوب اونم هنوز به من میگه زشت مغرور و در گوشیش هم همین سیو شده شماره من
راستش نه از او خوشش نمیومد تا همین الان !!!

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.