دو روز اخر یک کم فضا متشنج بود بخاطر گیردادنهای اقای حراستی ایشون تمام وقتشو اختصاصا داده بود به تعقیب بچه ها و مچشونو گرفتن !!! خلاصه پسرها از خجالتش دراومده بودن که به تو ربطی نداره روز اخری اومد سمت میز ما موقع صبحانه و گفت خاانمها در پوششتون دقت کنین ماهم گفتیم اقا جان ما مانتو وشلوار یا دامن بلند داریم و شال یا کلاه دیگه چی رو رعایت کنیم ؟ نه گذاشت و نه برداشت رک و مستقیم و با وقاحت گفت مانتو هاتون بدن نماست!!!! چون این رنگی شدین (اشاره دست به سمت من ) راستش من خودم احساس کرده بودم که حالا که کاملا شکلاتی شدیم مانتو شلوار لنین سفید شاید مناسب نباشد و لذا از مانتوی سبز استفاد میکردیم در روزهای اخر ،اما دیگه مانتوی سبز کاهویی چطور بدن نما بود خدا داند. منم چون اشاره اش سمت من بود گفتم اینطور نیست اگرهم باشه شما چشماتو درویش کن ! رویا هم پشت من دراومد که بین این همه ازادی اینجا گیر دادی به ما فکر میکنی اصلا مارو نگاه میکنن؟!! خلاصه که بحث شدیدی در گرفت بین خانمها و اقای حراستی
من یواشکی به رویا اشاره کردم و باهم زدیم بیرون رفتیم همون ساحل همیشگی یک خانم کولی بود عینه همینا که در فیلم ها میبینین حدودا اون موقع 50 ساله قد بلند موهای جو گندمی فر گوشواره های بلند و بزرگ گرد و چشمهایی باارایش غلیظ مشکی کنار ساحل بساط میکرد ولی در واقع فال میگرفت و موهای مردم بخصوص توریستا رو مکزیک ی میبافت اون روز با رویا رفتیم فال بگیریم و موهامونو به عنوان یادگاری ببافیم
خیل ی چشمهای نافذی داشت و صدای گرمی و انگلیسی دست و پا شکسته چون ما اونجا تقریبا هیچی نمیفهمیدیم و با زبان اشاره کارمون رو پیش میبردیم اونا فقط اسپانیایی صحبت میکردن ماهم بلد نبودیم این خانم فقط بخاطر کارش و توریستا با انگلیسی دست و پا شکسته منظورشو میفهموند به هر حال که تجربه عجیبی بود !!
ما اون موقع هنوز موهایمان مشکی بود و بلند که تا کمر میرسید خلاصه که موهایمان رابافتیم گرچه با اکراه موهای مارو بافت ولی به سلیقه خودش کلی جینگولجات به موهای ما اضافه کرد که خیلی قشنگ شده بود
بعد ها فهمیدیم که این نوع بافت قابل باز شدن نیست و از محل رشد مو باید کوتاه شود!!! و دلیل اکراهش در بافت موهای ما همین بود نگو هی به ما گفته این مو حیفه و اگر خسته بشی باید کوتاه کنی ....خلاصه که مامتوجه هشدارش نشده بودیم کلی هم از نتیجه راضی بودیم و خیلی باحال شده بود
روز اخر دوباره تا مکزیکو سیتی با اتوبوس برگشتیم یک شام مهمان سفارت بودیم و برگشتیم تهران
شکلاتی با موهای بافته جینگولی.....به محض برگشت قرار در دفتر سریال برای بستن قرار داد و تهیه کننده و کل کادر هم از اون ارزشی های مومن و ما نمیدونستیم الان با ین موها چه کنیم ؟
در حدی تغییرات بود که به محض وارد شدن به دفتر سینمایی مدیر تولید گفت خانم اصلا انگار یک ی دیگه شدین سفر خیلی بهتون ساخته ها !!!!
خندیدم و گفتم خدا قسمتتون کنه به هر حال طبق مشورتی که بااتیلا کرده بودم بهشون گفتم از زمان شروع فیلمبرداری من در خدمتتون و در دوران پیش تولید اگر کاری باشه میرم سر اون کار اوناهم قبول کردن
پ. ن. موهام یه چیزی در مایه های تصویر زیرشده بود روی موی مشکی خودم با موهای رنگی و مهره های رنگی تر
راستی این اولین باره که موفق شدیم عکس اپلود کنیم باسپاس از آقای دکتر عزیز
چه سفر هیجان انگیز و چقدر تجربیات متنوع و متفاوت داشتید.
حیفه موهاتون که بعدش مجبور شدید کوتاه کنید.
بعضیا هم که به ازای چشم چرونی و هرزگی و رفتارهای عجیب و غریب حقوق میگیرن
ممنونم صبا جون قسمت شما بشه الهی
ار مردک اذیتمون کرد
سلام عزیزم
چه موهای زیبایی.
صدالبته چه دختر زیباتری پشت این موهای زیبا
راستش اولین باره دیدم تو عمرم و عاشقش شدم و به خاطر ریزش شدید موهام شاید مجبور شم کوتاه کنم در نهایت
کاش می شد قبلش تو شهر خودمون یکی رو پیدا می کردم این مدلی برام می بافت .البته لازمه بگم کاش حجاب هم نبود؟
حتما نبود!اونم تو شهر ما !!!!!
فدای شما خانوم زیبایی در نگاه شماست
چی بگم از این ای کاش ها ؟!!!
ممنون دزیره جون آره از عکس مشخصه باز نمیشه. دلم برای موهای اونموقعتون سوخت :((
+ اونی که این وسط کامنتهای من و دکتر رو دیسلایک کرده رو کجای دلم بذارم؟؟ لابد از فامیلهای حراستیهست.
اره لیمو جون منو بگو که جوگیر شده بودم فکر میکردم شبیهانجلینا جولی شدم!!!!!بعدش که مجبور شدم موهامو کوتاه کنم قیافه ام دیدنی بود
چی بگم والله
خب آقای حراستی اگه گیر نمیداد میترسید کارش رو از دست بده . چقدر بدبختن اینا
نه بابا مارال جون این یهو جوگیر شد و شروع کرد انگار یهو خواب نما شده باشه
چه خوشگل شده بوده هرچند حیف که مجبور شظدی کوتاه کنی عمه جان
این حراستی نبوده که این هیزکی بوده ننه که انقدر خوب همه را دیده بوده
ممنونم عمه جون
اره مردک خیلی هیز بود خیلی هم بی چشم و رو بود
فال هم گرفت؟ چی گفت ؟
اره چه فال مفصلی حیف که ما نفهمیدیم درست چی میگه ولی دوسه موردی که مهمتر بود دربازه زمانی که گفت اتفاق افتاد
وای دزیره جونم Dreadlocks means dead-end
پیش می اد وقتی که نمی دونیم شجاع تر می شویم
ولی خوب خوشگله.
خیلی هم خوشگله
حالا کنجکاو شدم بدونم با وسیله ای این کار را کرد یا نه؟
شرم بر آقای حراستی.
اره عزیزم منم خیلی خوشم میومد و میاد هنوز ولی وقتی مجبور شدم کوتاه کنم اه از نهادم بلند شد
نه با دست و یک چسب مخصوص و خیلیم سریع
شرم واقعا شرم به هر کسی نونش رو از این راه درمیاره
عاشق این مدل بافت هستم ولی دقیقا بخاطر باز نشدنش نمیتونم انجام بدم
خاک تو مخ اون حراستی هیز
اره اتش جون منم خیلی دوست داشتم ولی واقعا نمیدونستم باز نمیشه !!! یادمه اونموقع انجلینا جولی یه فیلمی بازی کرده بود موهاشو این مدلی بافت زده بود منم جوگیر شده بودم !!!!
واقعا خاک برسرش انقدر عقده ای بازی دراورد که در مسیر برگشت همه اعصابمون خورد بود بر عکس رفتن
سلام
یه نفر میگفت بعضیا هستند که وقتی رژیم عوض بشه از گرسنگی میمیرند چون هیچ کاری به جز گیر دادن به بقیه بلد نیستند.
برای عکس هم قابلی نداشت درخدمتم
سلام دکتر جان دقیقا این اقا نمونه اش بود حوصله نداشتم جزییات گیردادنشو بگم ولی پسرها تا حد درگیری فیزیکی پیش رفتن و دوتاشونم پرونده براشون درست کرد و تا 6-7 ماه بعدش درگیر بودن
اختیار دارین کل ی ذوق کردم بازم ممنون از راهنمایی
چه آقای حراستی هیزی هم بودن ! احتمالا رنگ تمامی لباس ها رو هم رصد کرده بودن.
+ کنجکاو شدم چه نوع بافتی بوده که باز نمیشده و اینکه چیکاری کردین؟ کوتاه کردین واقعا؟؟؟
به غایت هیز بود مردک
بافت مکزیکی دردلاک هست ظاهرن عزیزم خیر باز نشد که نشد و بله بعد از چند ماه که موهام بلند تر شد مجبور شدم کوتاه کنم البته اونموقع موادش در ایران نبود ولی ظاهرن الان هست و میشه ترمیمش کرد
عکسش هم گذاشتم لیمو جون