خاطرات دزیره

روزهای رنگی رنگی دزیره و ژان

خاطرات دزیره

روزهای رنگی رنگی دزیره و ژان

22

اون روحه در انیمیشن soul که نمیخواست بیاد زمین و نمیخواست زندگی زمینی رو تجربه کنه هم اسمش 22 بود !

بگذریم ادامه ماجرا

به شدت مشغول تمرین و هماهنگی ها ی حضور در جشنواره مکزیک بودیم تیممون  البت نه فقط من همه به شدت درگیر بودیم و صد مون  رو گذاشته بودیم  تابستان بود و طبیعتا  خانواده یعنی مامان و برادر اومدن تهران پیش من که البته من از صبح تا شب سر تمرین بودم و اصلا نمیدیمشون !!

رفتیم مکزیک جدا از پرواز طولانی عوض کردن پروازها سفر دست جمعی با یک گروه متشکل از افراد به شدت خل و چل  عینه خودم یا از خودم بدتر خودش یک ماجرای جداگانه  است نمیدونین چقدر خندیدم انقدر که من گوشه دهنم  فکم درد میکرد و همینطور عضله زیر شکمم !!!درد ها ....درد واقعی.... که مجبور شدم شل کننده عضله بخورم  یعنی از فرودگاه شروع شد دیگه همه پرسنل فرودگاه و کادر پرواز و.. هم با ما میخندیدن به حدی که یک ی از خلبان ها اومد این گروه خوشحال رو ببینه  اینا کی هستن که یک بند میخندن !!! ابته همه به غیر از مهتاب مهتاب جون  اقای حراستی اومده بود که اکثر مواقع سعی میکرد دور تر از جمع باشه خدا خیرش بده 

رسیدیم اومده بودن دنبالمون  بردنمون به هتل هامون  واااااااااااای چه هتل ایی انگار خوابیدی و در یک قصر رویایی بیدار شدی برای این که بدونین هتلهای درجه یک انتالیا که uall هستن  در مقایسه با این هتل ها ژوکری بیش نبودن !!! انواع غذاهای به شدت خوشمزه به شدت  انواع نوشیدنی های هیجان انگیز که فقط در تصاویر فیلم های هالیووددی رویت میشه و ما با دهان باز به لابی هتل نگاه میکردیم که واقعا؟!!!!! در همین حال و احوال یهو دیدیم جناب نیکلاس کیج اومدن و خیل ی راحت از جلومون رد شدن و فکر کنم همه ما در لحظه سکته خفیف رو زدیم !

یادمه سینا گفت واقعا چقدر به تئاتر اهمیت میدن مارو یا یک سلبریتی هالیوودی یکجا اوردن و همینطور که درو دسته با وسایلمون در وسط لابی انچنانی بودیم و مهمان دار های هتل عینه پروانه دورمون میچرخیدن و باانواع نوشیدنی !!!و فینگر فودهای خوشمزه  ازمون پذیرایی میکردن وارد بحث شدیم که بله فرهنگ این است و ارزش کار فرهنگی و هنری و هنر مند این است  منتظر ماندیم وسایلمون رو گرفتن و گفتن بریم  استراحت کنیم  رفتیم به خوردن ناهار مشغول شدیم و پسرها رسما جلوی روی اقای حراستی شروع کردن به لهو و لعب !!! دیگه ساعت 4 -5 بعداز ظهر بود و ماهم همگی خسته و اتاقها رو هنوز تحویل نداده بودن که  مسئول مربوطه اومد و گفت اشتباهی شده و ما هتلمون جای دیگه است!!!!!!! یعنی قبافه مون دیدنی بود  دوباره  جل و پلاسمون رو جمع کردیم خسته و کوفته در حال فحش و ناسزا به نحوه برخورد با هنرمندان و قدرنشناسی و عدم هماهنگی !!!و ..... رفتیم به محل هتل جدید  که هتل 4 ستاره بود هتل بدی نبود ولی با اون یکی هتل اصلا قابل قیاس نبود !!!به محض تحویل اتاق در اولین تخت خواب دم دست واقعا از هوش رفتم   ....

نظرات 5 + ارسال نظر
زری.. سه‌شنبه 3 بهمن 1402 ساعت 23:09 https://maneveshteh.blog.ir

خیلی اشتباه جااالبی بود:) قسمتتون بوده که تجربه کنید؛)

والل جالب که نبود حالمون بدجوری گرفته شد در لحظه ولی بعدتر کلی بهش خندیدیم

لیمو سه‌شنبه 3 بهمن 1402 ساعت 09:50 https://lemonn.blogsky.com/

آییی با توجه به مدت کم اقامت تبدیل به همون خواب و رویا شده.

اره واقعا که مثل خواب بود

زهره دوشنبه 2 بهمن 1402 ساعت 17:06 https://shahrivar03.blogsky.com/

شما تو کل پرواز خندیدید
من بعد از سال‌ها به سوژه اشتباه بودن هتل شما

راستی من زمان‌بندی رو گم کردم. الآن اون کار تاریخی هنوز تو مرحله بررسی بوده؟ یعنی جواب نداده بودید و رفتید مکزیک و بعد قرار بود جواب بدید؟ یا جواب دادید و هنوز ضبط شروع نشده بود؟

نه جواب داده بدیم و هنوز کار در مرحله پیش تولید بود

ربولی حسن کور دوشنبه 2 بهمن 1402 ساعت 17:02 http://rezasr2.blogsky.com

سلام
چه خوب که دوباره این پست را نوشتین.
عجب ضدحالی بوده با این که هتل چهارستاره رفتین اما مطمئنا دیگه نتونستین اون لذتو ببرین.
یا نکنه مقصر لهو و لعب آقایون بود؟

سلام راستش دوباره ننوشتم دیدم در بخش چرکنویس ذخیره شده خوشبختانه
والله پسرها که خیلی بیرودربایستی رفتن دنبال خوشگذروونی ولی نه کلا اشتباه شده بود اره خیلی ضد حال بود

آتشی برنگ آسمان دوشنبه 2 بهمن 1402 ساعت 16:02 https://atashibrangaseman.blogsky.com

وای چ ضد حالی از پیش نیکلاس رفتید ...
فقط خدا رو شکر پسرا سریع دستی ب آتیش زدن و حسرت به دل نموندن

اره پسرها لی از عزا دراوردن واقعا

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.