خاطرات دزیره

روزهای رنگی رنگی دزیره و ژان

خاطرات دزیره

روزهای رنگی رنگی دزیره و ژان

من و اتیلا 14

منو کچل خیلی اشتراکات پر رنگ داشتیم که مهمترینش عشق هردوی ما به اتیلا بود و البته حسن نظر اتیلا به هردوی ما  و این اشتراکات باعث شد کچل تبدیل بشه به صمیمی ترین دوست جنس مخالف من ! کلا ارتباط من با پسرهای کلاس بهتر از دخترها بود  در واقع حرف بیشتری برا ی گفتن داشتیم  

از طرفی تمرینها خیلی جدی بود و کمتر از یک هفته دیگه اجراها شروع میشد  هر جلسه تمرین برای من خودش صدتا کلاس بازیگری بود اونم وقتی پارتنرهات  اون همه حرفه ای بودن 

بعد از تمرین و کلاس ها هم تقریبا هر شب میرفتیم تئاتر میدیدیم  یا سینما بودیم یا با اتیلا میرفتیم کافه محبوبمون در تئاتر شهر و با گروه نمایشنامه خونی داشتیم  تقریبا هر شب  بغیر از 5 شنبه شبها که من واقعا دیگه وقتمو به دانشگاه اختصاصا میدادم که اونم از وقت ی میرسیدم خونه کچل به یه بهانه ای زنگ میزد و دوساعت صحبت میکردیم !! عجیبه من کلا ادم اهل مکالمه تلفن ی طولانی نیستم  ولی با کچل و با "ش" که یکی دیگه از همکلاسیا بود واقعا بالای یک ساعت صحبت میکردیم "ش" متولد 61 یا 62 بود فکر کنم خواهرش دستیار یکی از کارگردانهای خیلی معروف بودو برای یک سریال تاریخی انتخاب شده بود و در دوره پیش تولید اون سریال اومد بوددوره بازیگری  خیل ی دوستداشتنی و ادم حسابی بود و اصلا مدل ارش و امیر علی از اراذل کلاس نبود ارش که دن ژوانی بود برا ی خودش امیرعلی هم هر هفته عاشق یکی میشد و همش زر ناله های عاشقیشو باید تحمل میکردیم !!

یک هفته گذشت و اجراها شروع شد  هیچوقت اولین شبرو یادم نمیره  قبلش فکر میکردم  از استرس سکته میکنم ولی عجیب بود چند دقیقه قبل از اجرا انگار رفتم توی  یک حالت خلسه و ارامش عجیب روحم و ذهنم ساکت بود  و اولین اجرا 

هنوزم برای اون لحظه که پرده میره کنار و نور روشن میشه دلم میلرزه واسه دیدن سالن پر که گوش تا گوش نشستن ومنتظرن  برای صدای خنده ها برای اشک روی گونه ها برای رورانس اخر و برای تشویق تماشاگرها 

تئاتر یک ویژگی داره و اونم تماشاگرهاش هستن که خاصن  خیل ی خاص وسطحشون به لحاظ درک هنری ومطالعه ادبیات معمولااز سطح معمول بالاتره  و بله فکر میکنین کی ردیف اول نشسته بود  بله اتیلا وکچل 

در بین تئاتری ها اجرا ی اول اصلا حساب نمیشه چون هنوزکار جا نیفتاده بنابراین اگر بخوان دعوتتون کنن حتما برای شب سوم چهارم به بعد هست که ریتم کار دراومده باشه وایرادهای اولیه کمتر شده باشن  ولی ایندوتا اومده بودن 

به هرحال من اول اصلا ندیدمشون تا اخر که کچل اومد جلو گل اورده بود  رز سفید  گل مورد علاقه من !

اتیلا اومد پشت صحنه و با رفقاش خوش  بش کردوا خرم یه لبخند بهم زد با همون چشم های خندان و گفت خسته نباشی دزیره  گفتم چطور بودم اخم کرد و گفت میدونی که خوبی یکبار هم قبلا بهت گفتم نیاز به تاییدکسی نداری من خندیدم گفتم معلومه خوب نبودم  خندید گفت نه خوب نبودی عالی بودی و عالی ترهم میشی و دوتا نکته بهم گفت در مورد ریتم که تا همین امروز سعی میکنم اجراشون کنم 

بعدش با کچل و اتیلا  رفتیم بیرون شام خوشمزه خوردیم یکی از همین کافه های کنار تئاتر شهر که قدیمیه ولی ساندویچاش خیل ی معروف بود  مهمون من  کچل یک اتاق از یک خونه قدیمی همون  توی کوچه اداره تئاتر یک کوچه مونده به میدون فردوسی گرفته بود و اونجا زندگی میکرد اومد با من تا تاکسی های صادقیه  فکر کنم دیگه ساعت 9شب  بودمن دیگه از صادقیه دربست گرفتم تادر خونه چون دیر شده بود 

بعد از اون شب کچل هر شب یا یک شب درمیون میومد و اجرا رومیدیدو هر دفعه یک تحلیل متفاوت داشت و نکته های متفاوت برا ی بهتر شدن نقش من    

در هفته دوم اجرا نقدهای مثبت زیادی منتشر شدکه البته بیشتر به کارگردان برمیگشت و لی د ر دوسه تا از اون نقدهای معتبر از بازی مهتاب  خیلی نوشته بودن و دوجمله هم به من اختصاص داده شده بود  "یک بازیگر باا ستعداد،  جوان و خوش اتیه . ایا این نمایش    ستاره ی نوظهوری  به عرصه بازیگری معرفی کرده است؟"

خوب با خواندن این جمله احساس کردم روی ابرها هستم با  یک هایلایتر بنفش یاسی (رنگ مورد علاقه ام ) روی این جمله خط کشیدم و زدمش بالای تختم 

اما بعد از هفته دوم  انچه که منتظرش بودیم  اجرا ی هنرمندان بود یک شب ویژه هنرمندان تئاتر و سینما همه قدرها میومدن  .... 

نظرات 3 + ارسال نظر
لیمو شنبه 13 آبان 1402 ساعت 12:22 https://lemonn.blogsky.com

من اینجا با هیجان منتظر قسمت بعدی ام.

عزیزمی چشم

یه مرد شنبه 13 آبان 1402 ساعت 11:10 http://Whiteshadow.blogsky.com

خیلی خوب بود

لطف دارین ممنونم

ربولی حسن کور شنبه 13 آبان 1402 ساعت 09:16 http://rezasr2.blogsky.com

سلام
خوشحال شدم که نوشتین. امیدوارم برای پست بعدی ما را زیاد منتظر نگذارین.

سلام دکتر جان چشم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.