خاطرات دزیره

روزهای رنگی رنگی دزیره و ژان

خاطرات دزیره

روزهای رنگی رنگی دزیره و ژان

من و اتیلا 9

دوسه هفته تا تماس اقای دستیار گذشت و من تقریبا هرروزروز ی هزار بار گوشی رو چک میکردم که ببینم بهم زنگ زدن یا نه  تازه این موبایل سامسونگ با زنگ هارمونیک اومده بود و من نوکیا 3300 رو با این یکی عوض کرده بودم فقط بخاطر صدای زنگش !!!

امتحانهای میان ترم حذفی بود بنابراین من خیالی جدی درس میخوندم  خیلی جدی سرکلاسام حاضر میشدم 

خوب یکی از بهترین تفریحاتم از کودکی خوندن بود خوندن کتاب مجله و حالا هر نوع خواندنی موجود در واقع قبل از اینکه مدرسه برم  مامان و بابا رو مجبور میکردم داستهای مصور برام بخونن از تابستان دوم ابتدایی قصه ای خوب برا ی بچه های خوب و کیهان بچه ها شروع شد تابستان سوم ابتدایی  خوندن رمانهای بلند  مثل دزیره و قلعه حیوانات!!!و ناخونک به کتابخونه بابا یا عمه وسطی  از 13 سالگی دانشمند و دانستنیها و مجله فیلم که انقلابی در من ایجاد کرد و اصلا باعث علاقه عمیق من به سینماشد و این شد وقتی برنامه هنر هفتم 5 شنبه شبها از شبکه دوم شروع شد  ومرحوم استاد عالمی  مجریش بود من تقریبا همیشه پای ثابت دیدن فیلم و نقدش بودم از 15 سالگی  این بود که من با استاد جوانمون که استاد تحلیل فیلم و نقش بود و خودش یک منتقد دست به قلم که برا ی مجله سینما و فیلم مینوشت خیلی صحبت داشتم  و بعد از اون مهمونی خوب یه مقدار هم صمیمی تر شده بود ارتباطشون  با من و البته فیلم هایی که سر کلاس میذاشت اصلا فوقالعاده بود و من خیلی هاشو ندیده بودم و فقط نقدشونو در مجله فیلم خونده بودم  خیلی از بچه ها کلاسها رو میپیچوندن یا میرفت توی کافه تریا و مشغول معاشرت و سیگار دود کردن !!

کم کم استاد جوان متوجه شد انگار کسی هم هست بین این 50 -60 نفر که واقعا به سینما اهمیت میده نه بخاطر معروف شدن و این جفنگیات بخاطر خود سینما و البته من تنها نبودم دو سه نفر دیگه هم بودن 

بعد از سه هفته دستیار زنگ زد که فلان روز و فلان ساعت  سان تمرین xباش انتظار به سر رسیده بود و اون روز صبح دوشنبه بود ....

نظرات 4 + ارسال نظر
زهره شنبه 29 مهر 1402 ساعت 18:53 https://shahrivar03.blogsky.com/

این قسمت درسته در مورد سینما بود ولی بیشتر شبیه سریال‌های نمایش خانگی شد
خیلی کوتاه بود منتظر قسمت بعد می مونیم

واقعا کوتاه بود؟ چشم سعی میکنم طولانی تر بنویسم عزیزم

ربولی حسن کور شنبه 29 مهر 1402 ساعت 17:09 http://rezasr2.blogsky.com

سلام
دزیره را نخوندم هنوز و نمیتونم چیزی درباره اش بگم.
اما قلعه حیوانات هم برای سوم ابتدائی خیلی سنگینه.

سلام بله سنگین بود مخصوصا که تحلیلی هم به پدر جان ارائه کردم در مورد تشابه جامعه خودمون و داستان کتاب و بچه برو پی کارت کی به تو گفت اجازه دار ی این کتابو بخونی تحویل گرفتم !!!!

تو رو خدا یکم طولانی تر بنویس

چشم عزیزم ختما

یه مرد شنبه 29 مهر 1402 ساعت 11:48 http://Whiteshadow.blogsky.com

منتظر قسمت بعدی هستم

چشم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.