خاطرات دزیره

روزهای رنگی رنگی دزیره و ژان

خاطرات دزیره

روزهای رنگی رنگی دزیره و ژان

دون پایه

در دو ماه گذشته همه عزممان راجزم کردیم که برویم و نشد 

بالاخره در دو طبقه بالاتر از همینجا به یک کارشناس دون پایه تبدیل میشویم بعد از 17 سال سابقه و  15 سالی  که همه اش کار مدیریتی بوده و 13 سالش بدون پست یا هرگونه مزایایی  بله باورش سخت است و لی همایونی نمونه بارزی از مدیران لایق و بی چشمداشت مملکت است که شوت شد به بدو استخدام با مدرک دکترا!!!!! 

 دو جا میشد برویم و دون پایه نباشیم اما به نور زندگیمان پرنسس کوچکمان فکر کردیم که کلاس اولی است و تا 6 شب هم به او نمیرسیدیم لذا همه چیز فدای یک تار موی او 

بهتر بود میرفتیم و ناخن کار میشدیم هم پولش بهتر بود و هم شرافت خودمان را نگه داشته بودیم و برده سیستم ناکارمد  نمیشدیم همه مدیران تازه وارد دستی بر اتش مداحی دارند زیبا نیست؟!!!

حالمان خوب است؟  مسلم است که نیست و با سیلی صورتمان را سرخ میکنیم که بله ما اهمیتی نمیدهیم ولی درواقع چرا اهمیت میدهیم و جگرمان خون است 


نظرات 5 + ارسال نظر
لیلی سه‌شنبه 31 مرداد 1402 ساعت 17:12 http://Leiligermany.blogsky.com

مطمئنا ده سال دیگه از این تصمیم که فرزندت رو به کار ترجیح دادی رضایت داری

ممنونم ارز قوت قلب دادنتان حتما همین است

طیبه پنج‌شنبه 26 مرداد 1402 ساعت 14:07 http://parandehdararamesh.blogfa.com/

فدای پرنسس جان را خوب آمدی اما در سازمان دولتی ما بودند مجیزگویان و مداح صفتان بانویی که با داشتن پرنسس و شاهزاده کوچولو راه به مدیریت باز کردند چون از صفت مجیز و مداحی شان استفاده کردند که البته پشتشان هم به آخوند و یا سرداران بزرگ گرم بود و از ان طرف سفارش شده بودند( به واسطه فرزند سهمیه ای بودن و فرزند آخوند بودن)

البته خودم هم بارها خداروشکر کردم که اولویتم نیکانم بوده و اگر در سازمان کارشناسی بیش نماندم بعد از ۲۵ سال حداقل بچه ام را راحت بزرگ کردم در زمستان و تابستان

دقیقا همینه طیبه جان دقیقا

لیمو چهارشنبه 25 مرداد 1402 ساعت 09:21 https://lemonn.blogsky.com/

بوس به جگر قشنگت که خون شده دزیره جان.
زیبا که نیست اما همینکه شما در زمره شون نیستی نشونه ی قلب پاکته ❤️
حقیقتا غصه خوردم اما به پرنسس که فکر کردم انگار یه نور صورتی و آبی با کلی چیزمیز براق ریخت روی غمها. شاد و سالم باشه همیشه.

فدات عزیزم چه خوبه که هستی و دوست منی

ترانه دوشنبه 23 مرداد 1402 ساعت 18:46

واقعا هم پرنسس کوچک از همه چیز مهم تره.

اره عزیزم فدای سرش

ربولی حسن کور دوشنبه 23 مرداد 1402 ساعت 16:20 http://rezasr2.blogsky.com

سلام
پس اون تغییر عمده تون بعد از نه سال همین بود؟
آیا این بود آرمان های ما؟

بله ظاهرا همین بود شرمنده دیگه دکتر جان همینقدر ازدستمون برمیومد

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.