خاطرات دزیره

روزهای رنگی رنگی دزیره و ژان

خاطرات دزیره

روزهای رنگی رنگی دزیره و ژان

پاییز

اینجا درختان لباس قرمز و نارنجی و زرد پوشیدن 

مناظر فوقالعاده ای در خیابان دیده میشه همینطور سرمای فوقالعاده تر یعنی دما 5-6 درجه احساسش 2 درجه و بادی که خون رو در رگها منجمد میکنه 

اما اسمون به شدت زیباست و هر وقت به اسمان نگاه میکنم بیشتر متوجه میشم که اصلا اسمان همه جا یک رنگ نیست 

یک ی از دوستای پرنسس مهاجری از اکراین هست  ادل  مامانش گفت چطوری بچه را بغل کرده و از زیر موشک و بمب از اکراین زده بیرون  یک مادر تنها هزاران کیلومتر اونورتر از کشورش  صورتش قشنگه و موهاش خیلی قشنگتر بزحمت شاید بیست و هفت هشت ساله باشه منو دلداری میده که سال اول سخته و بعدش بهتر میشه لبخند میزنم و میگم امیدوارم 

پرنسس جدیدا به ما تیکه میندازه هم به من هم به ژان که پاشین برین سر کار !!!!

ژان براش سوال بود این بچه این حرفا رو از کجا یاد میگیره  خندیدم  گفتم از خود ما میشنوه هفت سالشه ولی هم باهوشه و هم تحلیل داره اندازه خودش خلاصه که 

گفت بهتره من و ژان دست از استراحت برداریم و بریم سراغ کار درست و درمون !!!!!!!!!!!

ژان هم بهش گفت ما داریم زبان میخونیم  و بیکار نیستیم پرنسس هم گفت بنظرم تلاشتون کافی نیست !!!!!!!!!!!!!!!!!!!و من از شدت خنده در حال پاره شدن بودم و بزور خودمو جمع کردم  تا از زان دفاع کنم که نزدیک بود گریه اش بگیره بله دهه نودی ها 

مدرسه پیر زن ها

البته پیرمرد هم داریم ولی بیشتر بانوان سالمند هستن و بله درست حدس زدین کلاس زبانی که همایونی میرود پر است از بانوان و اقایان سالمندحدود 70 درصد کلاس  !!! اکثریت قریب به اتفاق ایرانی و دو نفر چینی  سه نفر کره ای  ، یک نفر مکزیکی ، یک نفر اوکراینی ، یک نفر از سریلانکا، سه نفر از اذربایجان  یک نفر از لبنان 

کلاس حدود سی نفر که حدود بیست نفر ایرانی و عمده ایرانی ها میانسال و یا سالمند هستن +دو همکلاسی چینییمان حدود 70 به بالا 

اما اشتباه نکنین دوستان چینیمان خیلی هم خوب درس میخوانند و منهای لهجه افتضاحشان انگلیسیشان خوب است

دوتا از خانمای سن بالای کلاس هم خیلی خوبن هر دو بالای هفتاد و ژان خیلی تحسینشون میکنه بعضی از ایرانی های میانسال هم که انقدر تفننی میان و انقدر حرف میزنن که فقط مزاحم بقیه هستن و 5 ساله همین لول و همین کلاس میان !!!!

به هر حال امروز تیچر عزیزیمان که اهل اکشور اذربایجان هست و بیست سال در اینجا تدریس میکند من و ژان رااز هم جدا کرد و با دن (خانم چینی ) من هم گروه شدم و ژان با اقای چانگ همسرشون همگروه شد برای امتحانمان که در مورد small talk بود امتجانمان خوب شد 

امروز هم سرد هست و هم خیلی باد میاد ما هنوز به هوای اینجا عادت نکردیم و یک توروحتی هم به هوای اینجا حواله میدیهم هر از گاهی البته 

خدارو شکر انگار که اکسپکتو پاترونوم ما کار ساز بود و فعلا خبری نشد 

خدایا جانم کشورمان و همه عزیزانمان را به خودت میسپاریم مواظبشان باش 

6 اکتبر

امروز ان روزی است که فردایش تغییرات بزرگی را برای مردم خاورمیانه  موجب شد 

فردای امروز ما امتحان زبان داریم  حوصله درس و مشق هم نداریم 

اصلا دلمان خواست امروز روی کاناپه شیک مینیمالمان زیر پتوی کرکی نرمالو فقط چرت بزنیم 

یک روزهایی مثل امروز بسی غرغروییم و مثال شیر ماده اماده غریدنیم

عصبانی نیستیم ها فقط دلمان غریدن میخواهد 

اخ اسمان بسته شد 

وای اسمان باز شد 

ای لعنت به جد و ابادتان اعصابما خورد و خاکشیر شد 

پ.ن . مثلا میخواستیم این پست را به نیاگارا اختصاص دهیم که اصلا حس و حالش نبود 

پ.ن2. حدود 48 کیلو بار برادر برایمان فرستاد که شامل لباس های گرم من و زان بود و یک ی دوجفت کفش زمستانی برخی عروسکهای پرنسس زودپز عزیز مطبخ همایونی  دو کفگیر  دو تراول ماگ  موگاپات قرمز جینگولیمان و  صد البته چوب دامبلدورمان  که شد 23ملیون و نیم +192 دلار که اینجا ازما گرفتن هرچی هم گفتیم اقا اینا هیچکدوم نو نیست در کتشان نرفت ابله ها 

پ.ن3. اکسسسسسسسسسسسپکتو پاااااااااااااترووووووووووووووووووووونوم

مارک تواین: من ارزوی مرگ کسی را نمیکنم اما ازخواندن برخی اگهی های تحریم لذت میبرم 

منم هم همینطور مخصوصا که طرف مفتخوری بیش نباشد 

در دو روز گذشته بشدت استرس داشتم  چرا؟ چون از سه سالگیم با مفهوم واقعی و زشت جنگ اشنا هستم و بدترین اتفاقی که برای هر کشوری میفتد قطعا جنگ هست اما  هر انچه که میخواهیم در زندگی بهایی دارد و در مورد  یک کشور وقتی حداقل 51 درصد از جامعه حاضر به پرداخت بهای ان شدند اتفاق خواهد افتاد بنابراین اتفاقی نیست که مردم یک کشور ازادی و راحتی را تجربه میکنن و یک کشور دیگر برعکس  هیچ کمکی هم بدون چشمداشت از بیرون نخواهد بود 

امیدوارم جنگی در نگیرد 

میخواستم از ویو اینجا و عکس درختهای برافراشته تا طبقه هفتم  و هشتم برایتان عکس بگذارم که دل و دماغش نیست 


دکتر جان منتظر چهارمی هستیم  و امیدوارم  واقعا به خواسته دلمان برسیم ایندفعه :)

کشور تسخیر شده

خوب سلام به همگی  

خدمتتون بگم که سر مبارک از کمی تا قسمتی شلوغ شده و لذا در سه هفته گذشته فرصتی پیش نیامد در خدمت شما دوستان عزیز باشیم البته یک پست نوشتیم و در اواسط نوشتن یهو بلاگ اسکای قطع شد و هر چه نوشته بودیم پرید لذا اعصاب مبارک تبدیل به خاکشیر شد از پای لبتاپ بلند شده و فحش های +18 نثار اجدادشان اعم از اناث و ذکور شد اما باقی ماجرا 

سه روز در هفته به کلاس زبان میرویم 

سه هفته هست که پرنسس به مدرسه میرود 

|ژان در حال گذراندن یک دوره تحلیل داده هست و لذا اغلب پای لب تاپ نشسته است و .....

از اول که به اینجا امدیم خیلی تعجب کردیم که چرااصلا کانادایی های اصل را نمیبینیم !!! باور کنید الان که سه ماه هست اینجاییم تعداد کانادایی الاصل هایی که همینطور در گذر و خیابان و اداره جات و مدرسه ها دیدیم به 20 نفر نرسیده چرا؟

چون این کشور توسط مهاجران تسخیر شده است  از هر ده نفری که میبینید بدون اغراق 6 نفر هندی و چینی و بیشتر هندی  ، 3 نفر فیلیپینی یا امریکای لاتین یا روس و اکراینی ، کره جنوبی و بقیه مربوط به بقیه ملت ها از جمله ایران هستند 

خودشان کجایند؟؟؟؟

 میگویند هر چه به طرف شمال بروی بیشترن ما که ندیدیم و البته تا حالا غیر از تورنتو فقط نیاگارا را دیدیم که فوق العاده است و یک پست ویژه این شهر زیبا و زنده خواهیم گذاشت 

هم وطن های عزیز اینجا دو تیپند یا خیلی حمایت گر هستن که حداحفظشون کنه یا وقتی میبیننت طوری دماغشان را بالا میگیرن و رویشان را برمیگردونن که انگار خودشون در 150 سال پیش اومدن و کانادا را کشف و بعد تسخیر کردن!!!!

البته این موضوع مربوط به محیط های غیر کاری است بخصوص در سوپرهای ایرانی  !!!!!!!!!!

بدانید و اگاه بشید در کامونیتی ایرانی اکثریت افراد در حال زدن زیراب هم هستن برعکس کامونیتی هندی ها  اینجا یک هندی سر کار میرود و سوت میزند بقیه هم مایند و یهو کلا میبینی مثلا در یک فروشگاه بزرگ همه کارکنان هندی هستن البته که کارکنان هم هوای مدیرها و مسئول ها و خلاصه کسی که باعث معرفی شون شده دارن که بازهم متاسفانه این در مورداکثریت  ایرانی ها صدق نمیکنه 0البته که همیشه استثنا هست و اون استثناها جواهرن جواهر ،گوهر گرانمایه که درود بر شرفشون  )ضمن اینکه هندی ها کلاا انگلیسیشون از بقیه مهاجرها بعتره و دلیلشم اینه که در مدارسشون کلا انگلیسی میخونن

خلاصه که احساس شهروند درجه دو بودن بهت دست نمیده  چون همه تقریبا مهاجرن