خاطرات دزیره

روزهای رنگی رنگی دزیره و ژان

خاطرات دزیره

روزهای رنگی رنگی دزیره و ژان

27

موهایم بلند تر شد و با یک تل پهن مشکی نگهشون میداشتم که بامزه میشد بلندتر شد با کش میبستم و یا گوجه میکردم بالای سرم امابازم بلندتر شد دیگه حوصله ام سر رفت موهامو سپردم به ارایشگاه که کوتاه کنه تا داخل گردن یک مدل باب دوطبقه یعنی باب هم نبودها خلاصه کوتاه کردم در کل عمر م سه بار اینقدر کوتاه کردم که این بار دوم بود 

ویزای فرانسه اومد ماهم درحد a2فرانسه شده بودیم  حدود 5000 یورو خودم داشتم یادش بخیر یورو ....بازه ( از 1200 تومن تا 6000 تومن واقعا یادم نمیاد ها اصلا در مخیلم نمیگنجه یک وقع ییورو رو مثلا 1200 تومن خریده باشم ) !!!!!!!!!و دوتا 2500 یورو هم که در دوترم بورسیه بودم با یک چمدان رفتم 

پیش تولید اون سریالم طول کشیده بود و فیلمبرداریش عقب افتاد بهشون گفتم من میرم فرانسه و اگر فیلمبرداری شروع شد خبرم کنین 

خلاصه که رفتم 

الیس در سرزمین عجایب !!!!!

همه چی عجیب و غریب و هفته اول گنگ و مبهم و گیج و ویج  دقیقا همون الیس و زبان اصلا نمیدونستم اینا به چه زبونی حرف میزنن و اگر این فرانسه است پس اونی که ما خوندیم چیه ؟!!!!

اولین شوک خوابگاه 

اصلا اون چیزی نبود که فکر میکردمو یا فکر میکنین  ازادی مطلق 

با یک دختر از جامائیکا که هنرجوی موسیقی بود هم اتاق بودم  !!! و ایشون هرشب یک مهمان داشت !! خلاصه که به سرعت فهمیدم اصلا نمیتونم اصلاو ابدا  کرایه خونه گرون بود و اصلا خود پیدا شدن خونه  مصیبت  سریع به دفتر فرهنگی اطلاع دادم و گفتم اگر شرایط اینطوریه من اصلا برمیگردم  بچه های دفتر فرهنگی کمک کردن و ظرف ده روز یک سوئیت پیدا شد و بهم گفتن عصر روز جمعه برم و با مدیر ساختمان قرار دارم که ایشون باید تایید کنه 

واقعا حدود همون ده روز بود که نخوابیده بودم و اصلا توی اون اتاق ارامش نداشتم  شبیه یک اتاق هتل دوتخته بود !!!

رفتم به دیدن مدیر ساختمان که یک خانم میانسال- مسن  بود با عینک گرد و یک عطر فوقالعاده خوشبو خونه دو چهارراه اونطرف تر و ضلع جنوبی یک میدان کوچک بود که درختهای بلند و فضای سبز و دوسه تانیمکت داشت مدل همین فضای سبز محلی خودمون 

یک در سبز بزرگ که باز بود یک حیاط ال مانند سمت چپ یک راه پله عریض و وطویل که در طبقه چهارمش سوئیت مورد نظر بود مادام لیلین خودشو معرفی کرد و منو برد که ساختمان رو ببینم و پرسید چرا نمیتونم در خوابگاه که مجانی هست بمونم منم شکسته بسته گفتم با ه اتاقیم نمیتونم کنار بیام و نیاز به فضای شخصی دارم ادر سوئت مورد نظر یک دانشجوی ایرانی زندگی میکرد که به دلایل شخصی فعلا برگشته بود ایران و ظاهرن موندنش طولانی شده بود برای اینکه خونه از دست نره بچه های فرهنگی به منپیشنهاد دادن که اونجا برم و جای دوستشون اجاره بدم و منم که با سر رفتم 

سوئیت قدیمی ولی تمیز بود حدودا 20 متر با دوتا پنجره قدی بایک هره پهن که میتونستی روش بشینی و اگر سرت رو بیرون میاوردی در سمت جنوب غرب  نوک برج ایفل دیده میشد  یک تخت دونفره یک تلویزیون خیلی قدیمی و یک سرویس حمام و دستشویی و یک اشپزخونه اندازه دوتا کابینت که یکیش سینک کوچولو بود و یک اجاق گاز دوتا شعله 

خونه پرده نداشت 

یک گربه چاق بامزه بود که اسمش کنتس بود و هروقت دلش میخواست میومد یک دور میزد واسه خودش 

مادام لیلین گفت اگر خواستی میتونی از فردا بیای گفتم اگر ممکنه امروز بیام و سریع و سیر وسایلمو اوردم و بعد از ده روز بیهوش شدم یک خواب با ارامش 

پ. ن. قیمت یورو با یاداوری کامشین جان اصلاح شد با تشکر از حواس جمع کامشین عزیز   من با قیمت 8 یورویی گوشت قاطی کرده بودم و (هنوزم درست یادم نمیاد عجیبه ها قسمتی از مغزم که مربوط به قبل از معجزه هزاره بوده رسما رد داده ) الانرفتم سرچ کردم قیمت یوروی اونموقع رو1200و شگفت زده شدم هنوزم ته مغزم به 6000 تومن فکر میکنم 


نظرات 8 + ارسال نظر
لیمو چهارشنبه 9 اسفند 1402 ساعت 11:42 https://lemonn.blogsky.com

فقط اون قسمت که سرت رو از پنجره میبردی بیرون و در ایفل دیده میشد. به قول کامشین جان گریه کنید مسلمونها

اره عزیزم جات سبز کلا جای من همون لبه پتنجره بود مینشستم و به افق خیره میشدم یا کتاب میخوندم یا برایخودم چای یا قهوه یا نوشیدنی شبانگاهی میریختم تازه لبه بیرون یکه پهنن تر بود مینشستم مخصوصا در روزهای بارونی

ربولی حسن کور سه‌شنبه 8 اسفند 1402 ساعت 11:27 http://Rezasr2.blogsky.com

این که تا توضیح دادین خوابگاه چه خبره گفتن بیایین بیرونو میگم.
راستی مگه با بقیه گروه ایرانی یک جا نبودین؟

اها از اون جهت اونا نگفتن بیا بیرون من گفتم اگر جا پیدا نکنم نمیمونم انقدر اوضاع بهم ریخته بود
نه نبودیم چون 6 نفر بقیه پسر بودن که همگی با خوابگاهشون کنار اومده بودن و در واقع عاشق ارازل بازی دراوردن و راحتی و ازادی بیقید اونجا

ترانه سه‌شنبه 8 اسفند 1402 ساعت 04:32

https://2ndtaraaaneh.blogsky.com/
آدرس اون یکی وبلاگ منه البته عدد 2 به انگلیسی باید تایپ بشه.

مبارکه و ممنون از ارسال ادرس

زری.. دوشنبه 7 اسفند 1402 ساعت 16:34 http://maneveshteh.blog.ir

من منظورم این سوییت بیست متری با مدیریت بانو لیلین بودا :)) این هم دیوونه خونه بود؟

اها عزیزم
نه اینجادیگه مامن بود برام مخصوصا با اون حال روحی داغون من در اون موقع

زری.. دوشنبه 7 اسفند 1402 ساعت 15:15 https://maneveshteh.blog.ir

چقدررررررررر دلم پرکشید برای اون فضا :)

واااااااای زری جون دیونه خونه بود خوابگاه
یه چی میگمم یه چی میشنوی اصلا قابل تحمل نبود

کامشین دوشنبه 7 اسفند 1402 ساعت 11:22

دزیره جان یورو کمتر نبود؟ هشت هزار تومان برای تاریخی که شما اشاره می کنی یک ریزه زیاده. من سال 83 برای اولین بار ارز خریدم. بیست یورو به بیست هزار تومان. و در اینجا عنان ناله به در می شود که...گریه کنید مسلمونها...بعله بیست هزار تومان آن موقع شده یک میلیون و دویست هزار تومان.

اره کامشین جون شایدمکمتر بود البته 1000 تومن نبود مطمئنم مثلا از 1500 الی 6000 تومن دقیق یادم نمیاد فقط یادمه 5000 یورو شدکه بردم اره فکر کنم چرا 6000 تومان انقدر پررنگ توی ذهنم نمیدونم با قیمت گوشت اشتباه کردم که اونموقع 8 یورو بود گوشت گوساله البته !!! هنوز همون 8 یورو هست !!! شده مثلا 8 یرورو خورده ای میگن تورم داریم !!!
کی باورش میشه انگار از غار اصحاب کهف اومدیم بیرون !!!

ربولی حسن کور شنبه 5 اسفند 1402 ساعت 15:48 http://Rezasr2.blogsky.com

سلام
پس حداقل اون سخت‌گیری‌های مسئولین اینجا به دردتون خورد.

سلام اقا یدکتر
متوجه منظورتون نشدم

مبینا شنبه 5 اسفند 1402 ساعت 13:44

دزیره جون . توی این سالها درسم میخوندی دیگه؟اونو چیکار کردی؟مرخصی و ...

نه عزیزم مرخصی نگرفتم وقتی رفتم فرانسه واحدهام تمام شده بود و فقط پایان نامه بود

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.