از وقتی یادم میاد عاشق موسیقی بودم تمامی وقتی که مدرسه نبودم و درس و مشق خاصی نداشتم به گوش دادن به موسیقی میگذشت حتی در بحبوحه جنگ که قبله عالم با ان رادیووها کوچک چهار موج (این رادیو ها تنها راه ارتباطی با خارج از ایران و شنیدن اخبار دنیا بود و بس )به اخبار اقصی نقاط جهان من جمله همین رادیو ام .ریکا ب .ب. سی و عراق و اسر.ائیل گوش میداد من تنها عاشق قسمت ترانه ها ی درخواستی بودم
یک سری داستان های سوپر اسکوپ بود داستانهایی که موزیکال بود و ترانه های شاد کودکانه داشت و من در دوران دوم و سوم ابتدایی به این موسیقی ها و شهر قصه بسیار گوش میدادم خیلی هم عاشق خوندن بودم بطوریکه با یکی از دستگاههای پخش و ضبط پدرم از اینای که یک جلد چرم داشت صدای خودم را با یک سرود انقلابی ان موقع (سرود دانش اموزم دانش اموزم اسمم حزب الله سرباز راهه جانباز راهه بقیه الله )ثبت و ضیط کردم !!!!ا
وقتی بزرگتر شدم چهارم و پنجم ابتدایی مثلا، بقیه نوار کاست ها ی پدر و مادرم را که عموما موسیقی های ده هفتادمیلادی بود و موسیقی های معروف ان موقع با یک دستگاه پخش و ضیط صوت دو کاسته که ان موقع ها خیلی لاکچری بود و در هر خانه ای نبود وقتی پدر و مادرمان نبودن !!!اساسی گوش میدادیم مثل بیتل ها گروه اب ب ا بی جییز الویس پریسلی و....و البته جانی کش که موزیک های مورد علاقه قبله عالم بود و بون جوویی که مورد علاقه دایی جانمان بود از طریق همین دایی جان با مایکل جکسون پینک فلوید و کریستی برگ و .... خلاصه موسیقی روز دنیا اشنا شدیم
بعد تر که راهنمایی رفتم حاجی از مکه یک ضبط صوت دوکاسته سونی قرمز ماتیکی برای ما سوغاتی اورد و دیگه روی ابرها بودیم و هر وقت به شیراز سفر میکردیم با انبوهی از سلکشن های روز برمیگشتیم و دیگه اصن یه وضی!
استعداد موسیقی ما در شهر کوچکی که بزرگ شدیم هدر رفت اما راه برای برادرمان که هفت سال از ما کوچکتر بودو از همان دوران 5 سالگی باز بود او از همان 5 سالگی به کلاس موسقی و تنبک رفت (با گذشت ان هفت سال اوضاع فرق کرده بود و مهمترن اتفاق اتمام ان جنگ خانمان سوز بود)و در سن 12 سالکی استاد ضرب بود ولی خودش خیلی علاقه ای به موسیقی نداشت و عاشق نقاشی بود ! اما ما هنوز عاشق موسیقی هستیم و عاشق اواز خواندن
عاشق این بودم که نوازنده ویالون سل باشم بنظرم این ساز مونث ترین ساز موجود است و همینطور فلوت کلارینت و پیکولو در مرتبه های بعدی اما نشد نشد که بشود
در تئاتر بسیار خواندن را تمرین کردیم
یک روز ترانه معروف سیمین غانم را میخواندیم و همزمان به ماه مان در کار خانه کمک میکردیم تلفن مان (نوکیا 6600) بود ان موقع زنگ خورد تا جواب دادم و برگشتم و به ادامه کار مشغول شدم ماه مان گفت چرا دیگه نمیخونی خیلی قشنگ میخوندی !و ادامه دادم با کلی کیف و خوشی
اما دیشب که این دختر را دیدم با این شجاعت باین زیبایی با این قدرت صدا با این لباس زیبا و برازنده اشک از چشمانم جاری شد مبهوت بودم کنسرت فرضی اش را بارها و بارها دیدم
یاد الناز رکابی افتادم پرستو هم یک تنه یک نفره عینه الناز به سخرتان گرفت خودتان و ان قانون مسخرتان را
جابجایی این مرزهای شجاعت مبهوتم کرد هم خودش و هم گروه درجه یکش واقعا بینظرید، بیش باد
یاد فرامز اصلانی بخیر
ای پرستوها خسته سرزمین پاکیم کو؟
ان خیابان ها غریبه اند کوچه های خاکیم کو؟
و در اخر به قول فریدون مشیری عزیز "کاوه آینده ایران زن است"
وقتی خیلی کوچیک بودم کاست رو یادمه و ضبط های دوکاسته.
منم ویلون سل رو زنانه میدونم و سازهای بعدی چنگ و قانون.
+ فرض زیبایی بود.
موافقم با چنگ صداش خیلی اسمونیه
من دیشب نشستم و دیدم. تمام مدت مو به تنم سیخ بود. همه چیز زیبا بود! خودش، صداش، لباسش، بادی که توی موهاش میپیچید، اونجا که میکروفون رو روی هوا گرفت و خندید، حرفهاش با گروهش. چقدر ما این رو نداشته یم و ندیده یم. چقدر گوش و چشممون محروم موند این همه سال.
امیدوارم اذیتش نکنند :( من نگرانش هستم
امیدوارم
واقعا آفرین به شجاعت این دختر و آفرین به مردانی که همراهیش کردند.
اره واقعا
و در انتهای شب، سحر است
صد در صد عزیزم صد در صد


سلام
دیشب بخشی از کنسرتش را دیدم و لذت بردم
امان از این جبر جغرافیایی و تاریخی
من هنوز مبهوت این شجاعتم شجاعت که نسل ما نداشت و ندارد کماکان و ان شجاعت تمام جبرها را در خواهد نوردید دکتر جان
و البته ان اجرا بنظیر