«در آغاز کلمه بود و کلمه نزد خدا بود و کلمه خدا بود.»
ماچ همایونی به لپ همه شماهایی که کامنت مینویسین و با کلمات محبت امیزتون روح و دل همایونی رو شاد میکنین باید در غربت باشی هیچ کس رو برای درددل نداشته باشی و سنگ زیرین اسیاب باشی برای حمل بار خانواده تا بتونی درک کنی من چی میگم به کلمات نمیاد قدرت و انرژی که کلمات و محبت شما به من منتقل میکنه از همتون مخصوصا اقای دکترربولی حسن کور ، ترانه جون ،کامشین جون، لیموی عزیزم ، زری جون، آسمان اتشین عزیز،عمه خانوم اقدس الملوک،سمیه عزیز،رضوان جان ،اعظم خانم ،مامان فرشته ها ،شادی جانم ، سوسن خانوم ،سیما عزیز ،درنا ،مهتا و.... همه دوستان الان که دارم مینویسم اسم همه یادم نمیمونه
خیلی درجه یک هستین قدردان محبت همیشگیتونم وجود و کامنتهاتون دلگرم کننده است و روزم رو میسازه خداحفظتون کنه برای همایونی
پ. ن.ترنج جانم، الف.پلف و زهرا جون کامنت خصوصی و پیامتون دریافت شد خیلی خیلی از محبت شما عزیزان سپاسگزارم
تماما از محبت و مهر قلب زیبا و درخشان خودتونه دزیره جانم
فدات قشنگم

خدا را شکر که خوشحال شده ای ما حواس مون بهت هست.دعا می کنم هر چه زودتر قلق امور بیاد تو دستات و بر امور تسلط یابی.
ممنونم رضوان عزیز
دزیره جان،
امیدوارم هر چه زودتر به ثبات و آرامشی که می خواهی برسی.
ما هم نوشته هات را می خوانیم و برات آرزوهای خوب داریم.
فدات کامشین عزیزم


عزیزم من امیدوارم اینقدر کارها خوب پیش بره که بیایی اینجا و از جفت و جور شدن کارها و برنامه ها برامون بنویسی. میدونم مسیر سختیه، اما انشالله شدنی است به زودی زود.
ممنونم زری جونم قربون محبتت
ماچ به لپ خودت دزیره جان
عزیزم امیدوارم خیلی زود آدمای خوبی سر راهت قرار بگیرند و به اون ثبات و آرامشی که مد نظرت برسی
فدات مهتا جونم
امیدوارم از سنگ زیرین آسیاب به ماه آسمون برسی عزیزم، صبر کن که نتیجهاش حتما شیرینه.
ممنونم شادی عزیزم

همایونی جان سلام امیدوارم همه چی خوب باشه
راستش من حدود بیست سال که پی ار کانادا رو دارم و هر پنج سال از طریق همسرم که پاسپورت داره میام تمدید میکنم و بدو بدو برمیگردم
همیشه هم فکر میکردم دلم زندگی تو یک شهر خلوت و روستایی مانند میخواد
اما از تجربه کسانی کهنیوزلند زندگی میکنن که به قول خواهرم یک روستای بسیار زیبا ولی خیلی خلوته ،متوجه شدم هستن کسانی که از اونجا میان کانادا که فقط تویک شهر پرجنب و جوش باشن
اما من هنوز در مورد خودم به نتیجه قطعی ترسیدم اما میدونم مهاجرت با دوستان خوب خیلی میتونه مسیر رو راحت تر کنه
برات حال خوب آرزو میکنم و اوضاع هر چه زودتر براتون راحت تر بشه در کنار تجربه آدم های جدید
فقط اینم اضافه کنم که یک بار من برای تمدید کارتم اومدم کانادا تو برف و بوران شدید وبه خاطر پسرم که دبستانی بود سه روزه برگشتم البته با خوشحالی تمام
ممنونم مهری جان امیدوارم بهترین تصمیم رو بگیرین
همدردیم عزیزم.
فدات ترانه جون
سلام
خوندن مطالب شما هم برای ما لذتبخشه
من به نوبه خودم از شما تشکر میکنم.
شما لطف دارین دکتر جان وجود دوست ثابت قدمیمثل شما برای من باعث افتخاره
دزیره جون من سالها قبل مهاجرت کردم و میدونم شرایط مهاجرت الان خیلی سخت تره. یک سری چیزها میخوام بگم شاید به دردتون بخوره:
- اولش خیلی سخت تره. دلتنگی بیشتره و گریه بیشتره و ... ولی وقتی جا میفتید آسونتر میشه. این رو همیشه در این روزهای سخت به یاد داشته باشید.
- یک چیزی هست به اسم "meet up" که گروههای مخلتفی دارن از کوهنوردی بگیر تا گیم بازی کردن. همه گروههای سنی هم توشون هستند و هرکسی از هر سطح زبانی. من تورنتو نیستم ولی مطمئنم که ایرانیهای تورنتو هم اونجا گروههای مختلفی دارن. شاید بد نباشه امتحان کنید و بتونید دوستان خوبی پیدا کنید که سلایقتون به هم بخوره.
- شما که بازیگری بلدید و سابقه کار اون رو دارید چرا کلاس بازیگری نمیگذارید برای ایرانیها؟ به نظرم اگر هزینه معقولی شارژ کنید کلی آدم میان سرکلاستون و خوب قسمتی از هزینه های زندگیتون هم تامین میشه (با توجه به ارزش خیلی بالای پول ملی).
مثلا من خودم فکر نمیکنم توانایی بازیگری داشته باشم ولی اگر یک کلاسی باشه که بتونم توش شمرده حرف زدن، کنترل رفتار و حرکات و نفس کشیدن و... برم حتما ازش استقبال میکنم چون فکر میکنم به موفقیت کاری کمک میکنه.
ممنونم ترنج عزیزم
راستش بهش فکرنکرده بودم و تا حالا خودمو در قالب یک معلم بازیگری ندیدم