خاطرات دزیره

روزهای رنگی رنگی دزیره و ژان

خاطرات دزیره

روزهای رنگی رنگی دزیره و ژان

رویای زیسته

دیدین میگن تجربه زیسته،  خوب بنظرم از بن این ترکیب غلط هست. مگه تجربه نازیسته هم داریم بزرگوار؟!!! ولی رویای زیسته داریم اینکه در مقطعی چیزی رو ارزو کنی و چند وقت بعدش ببینی دقیقا توی همون موقعیت هستی  و این میشه رویای زیسته که میتونه خیلی مهم باشه و یا اصلا مهم نباشه 

به عنوان مثال  در دوران 15-16 سالگی  به تهران سفر کرده بودیم و مهمان خانه عموجان بودیم که در شمال شرق تهران بود یک روز به دعوت زنموی نه چندان مهربانمان رفتیم برا ی دیدن بازار تجریش  مسیر تاکسی از یک خیابان میگذشت که پر از درختهای بلندی بود که شاخه هایشان از دوطرف خیابان به هم رسیده بود و سر در هم تنیده بودن  از پیج ان خیابان که رد میشدیم گفتم وای چقدر این خیابان زیباست و خوشبحال کسانی که در این خیابان زندگی میکنن!!

5 سال بعد وقتی 20 ساله بودیم و دانشجو نه تنها خودمان در منزل مادربزرگ یک ی از دوستهایمان دقیقا سر همون پیچ یک اتاق گرفته بودیم بلکه پدر و مادر بزرگوارمان هم منزلی ابتیاع نمودن  دقیقا سر همون پیچ که دیگه اونموقع میدونستیم  اسم خیابان چیست  و یک روز یکهو یادمان امد 5 سال پیش همچین ارزویی از دلمان گذشته بود 

یا مثلا این رستوران های فیلم های هالیوودی  که میزهایی چوبی با دو صندلی شبیه مبل با روکش چرم قرمز - زرشکی دارد و ما همیشه فکر میکردیم این جا نشستن و مثلا همبرگر سفارش دادن  چه حس و حالی دارد در حالیکه فکر میکردیم این رستوران ها بین راهی هستن در حالیکه لزوما اینطور نیست و در شهرهایشان هم در پلازاهای سر چار راهها عموما دیده میشن 

خوب چند وقت پیش که کاری داشتیم و از وقت ناهار هم گذشته بود و دخترک گرسنه بود و بی تابی میکرد به یکی از این پلازها رفتیم و در یکی از این رستوران طورها نشستیم و وقتی زان با همبرگر و سیب زمینی سرخ کرده امد یکهو یادمان امد وای ما چقدر از دوران طفولیت به حس و حال نشستن پشت این میزها فکر کرده بودیم که اتفاقا حال خاصی هم نیست ولی ناخوداگاه لبخندی بر لبان مبارک نشست 

خلاصه اینکه ارزوهایی که به ان نمیچسبیم وصرفا از دلمان رد میشوند به رویای زیسته بدل خواهند شد باور کنین  و کلید ماجرا همین نچسبیدن هست چطوریش را نمیدانیم و در طول زندگی  چند بار که فکر نکنم به بیش از 5-6 بار برسد برای ما واقعیت یافته اگر بلد بودیم چجوری نچسبیم که میشد رویاهای مهم تری را تحقق بخشید شما اگر بلدین بی زحمت به من هم یاد بدین  

با تشکر 

نظرات 10 + ارسال نظر
اعظم46 پنج‌شنبه 24 آبان 1403 ساعت 19:40

دقیقا برا من هم پیش آمده
آشپز خانه ای که یه پنجره بزرگ داره تو عکس ها نمونه ش هست
الان دارمش

عزیزم همیشه بهترین ها برات بشه الهی

سوسن سه‌شنبه 22 آبان 1403 ساعت 20:08

انگار طبق تعریف این ترکیب تجربه زیسته مربوط به آکادمی میشه. یعنی یک دانشمند ممکنه بگه من در موضوع بیماری وبا تجربه experience دارم یعنی در این مورد مطالعه و تحقیق کردم یا با بیمارانش تعامل داشتم. اگه بگه در مورد وبا تجربه زیسته lived experience داشتم یعنی خودم به وبا مبتلا شدم و میدونم چجوریه. البته وبا مثاله. فکر کنم آدمهای عادی هم دیدن تاکید این عبارت روی دست اول بودن تجربه ست اومدن ازش استفاده کردن

بسیار بسیار سپاسگزارم سوسن جان عالی بود و ممنون که بهمن یاد دادین

ترانه سه‌شنبه 22 آبان 1403 ساعت 00:34

من کاملا موافقم و چنین تجربه هایی زیاد داشتم، چیزهایی که آرزوشون رو کردم یا درموردشون نوشتم وگاهی حتی بعدا دیگه بهشون فکر نکردم و به وقوع پیوستن . و البته تو خیلی زیبا در موردشون نوشتی

فدات عزیزم بهترین ها برات بشه الهی

سیما از شیراز دوشنبه 21 آبان 1403 ساعت 09:05 https://mymemories1402.blogsky.com/

سلام عزیزم
پستت یه تلنگر خوبی بود برام.
اینکه نچسبیم خیلی مهمه.

ممنونم عزیزم اره خیلی مهمه ولی برای رویاهای مهم که میشه ارزو ناخوداگاه میچسبیم بهشون

مامان فرشته ها یکشنبه 20 آبان 1403 ساعت 22:22 http://Mamanmalmal.blogfa.com

وای چقدر به این مطلب احتیاج داشتم مرسی که نوشتی الهی همه اون چیزهای خوبی که مثل یه رویا میاد و میره به موقع برآورده بشه واسه همه مون.انشاالله

امیدوارم بهترین ها برات بشه فرشته جون

زری.. یکشنبه 20 آبان 1403 ساعت 15:34 http://maneveshteh.blog.ir

یک چیز دیکه هم به ذهنم رسید، واقعا زیستن رؤیاهامان خیلی شیرین هست. خدا قسمت همه کنه :)

اره واقعا زری جونم ای کاش رویاهای مهم زندگیون بشه رویای زیسته

زری.. یکشنبه 20 آبان 1403 ساعت 15:33 http://maneveshteh.blog.ir

عزیزم خوشحالم که لبخند بر لبانت آمده است.
و اما در مورد راز آن رویاهای رها کرده ای که به آنها میرسیم، بنظرم آن همبرگر بر روی آن صندلی ها و پشت آن میز قسمت و روزی تو بوده است و صرفا رؤیای سابق با آن منطبق شده است :) و همینطور زندگی در آن خانه.
حالا یک تیکه از دعای فکر کنم کمیل هست که میگوید خدایا تمنای آنچه را که قسمت و روزی ام نیست از دلم خارج کن. بنظرم چیزیبه اسم قانون جذب و .... وجود ندارد اما تلاش کردن و رسیدن خب منطقا هست و تلاش کردن و نرسیدن هم متاسفانه هست :) اینه که تو دعا میگه اگر قراره بهش نرسم طلب و تمنای آن را هم از دلم بنداز :)

لیمو یکشنبه 20 آبان 1403 ساعت 11:20

خب فکر کنم منظورش تجربه ی دیگران رو زیستن باشه اما سخن شما هم متینه. رویای زیسته هم تعریف درستیه، حتی میتونم بگم مثلا خانم دزیره جانم رویای من رو زیسته.

فدات لیمو جون اخه میگن تجربه زیسته من اینو میگه که .....

شادی یکشنبه 20 آبان 1403 ساعت 08:35 http://setarehshadi.blogsky.com/

برای من هم این خیلی از این آرزوها و رویاهای کوچیک تبدیل به واقعیت می شن و بعضی از دوستانم بهم دخیل هم می‌بندن ولی توانم فقط در همین حد مونده و برای آرزوهای بزرگم هنوز به نتیجه نرسیدم.

ستاره جونم بیا منم یک دخیل بهت ببندم عزیزم

ربولی حسن کور شنبه 19 آبان 1403 ساعت 22:13 http://Rezasr2.blogsky.com

سلام
امیدوارم هرچه زودتر به همه آرزوهامون برسیم.
موفق باشید

سلام دکتر جان امیدوارم بتونیم به ارزوها که همون رویاهای دستنیافتنی هستن برسیم همگی با یک حال خوب

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد