خاطرات دزیره

روزهای رنگی رنگی دزیره و ژان

خاطرات دزیره

روزهای رنگی رنگی دزیره و ژان

پریشان حالی

حدود ده روز هست که دیگر به دارالحکومه نمیرویم و صدای همایونی را از اندرونی میشنوید از شما چه پنهان انقدر کار سرمان ریخته که هنوز فرصت پیدا نکردیم ببینیم  با خودمان چند چندیم 

ذهنمان بهم ریخته است و خط فکری مشخصی نداریم  لذا چندین و چند بار این صفحه باز شد و دوباره  بسته شد دریغ از یک کلمه یا جمله  

میدانم منتظر بقیه ماجرای ش هستین همینقدر بدونین که بعد ازحدود ده روز برگشت که هم کاری در نوبت اجرا داشت و هم تصمیمات جدیدش را عملی کند  من هم به تمرین برگشتم و یک هفته برای دو روزی که نرفته بودم تنبیه شدم و به تمیز کردن پلاتو و جمع اوری اکساسوری تمرین محکوم !!!

راستش این روزها اتیلا در خواب و بیداری همراهیم میکنه و دائم برایش دلتنگم و فرصتی هم برای ابراز دلتنگی نیست حتی فرصت صحبت با کچل هم نیست  روز معلم و روز تولد اتیلا هم بی تاثیر نبوده  فعلا نوشتنم از ادامه ماجرا نمیاد واقعا میگم  به محضی که این حس برگشت برایتان مینویسم 

یک برنامه جدید دارم و باید یک برنامه و لست برای کارها ی پیشرو بنویسم 

خیلی بهم ریخته ام هم جسمی و هم روحی و نیازمند انرژی مثبتتان هستم ممنون

پ.ن. کامنت کامشین عزیزم باعث شد گریه کنم بعد از مدتها و خودم رو جمع کنم البته  اینجا شاید تنها جایی باشه که بیواسطه خودم هستم حتی علی رغم اینکه میدانم ممکن است ملیجک اینجا رابخواند 

راستش اخبار مربوط به نیکا فجایع غزه  عفریت جنگ و البته برنامه پیشرو همه فشار مضاعفی بوده برای من  امروز یک جلسه با مشاور پرنسس داشتم  و نتیجه بیشتر با دخترک بازی کنم  راستش بیشتر ژان با و بازی میکند و من همیشه درگیر کار بیرون یا کار خونه هستم  این اواخر  خیلی بیحوصله بودم  واقعا باید از اخبار دور کنم و ذزیره کوجک درونم رابغل کنم  همینطور پرنسس کوچکمم که نور  زندگیم هست  همینطور ژان  واقعا چرا انقدر بی خاصیت و حوصله سربر شدم بله  سعی میکنم قوی باشم 

نظرات 14 + ارسال نظر
کامران سه‌شنبه 8 خرداد 1403 ساعت 10:47 http://vafaie.ir

من فکر می کردم جز کاربران سیستم بلاگ هستین. خوشحال شدم یک نفر دیگه توی این سیستم فعالیت داره. بعد دیدم جز بلاگ اسکای هستید.

خواهش میکنم

مهری جمعه 4 خرداد 1403 ساعت 18:08

سلام دزیره جان امیدوارم که خوب باشین
حالا که وقت آزاد بیشتری احتمالا دارید راز خاطراتتون بیشتر بنویسید
کامنت ها رو میخوندم تراویس نامی بود دو تا از پست هاشون رو خوندم ؟ واقعی یا کیکه؟ اصلا باورم نمیشه
فقط تروخدا تو پیوندها نذاریدش

سلام عزیزم راستش فعلا ذرگیر یکک کار وقت گیرم این بگذره میام و مفصل براتون مینویسم

عمه اقدس الملوک سه‌شنبه 1 خرداد 1403 ساعت 20:00 https://amehkhanoom.blogsky.com

عمه جون تو قوی هستی، فقط یکم خسته شدی. برمیگردی به روال ننه. اصااااا نگران نباش، بجای چک کردن اخبار و خسته کردن روانت، هرکاری که فکر میکنی باعث نشاط روحت میشه را انجام بده که تو شاد بشی ژان خان و پرنسس هم شاد میشن. خلاصش که چاکرخاتیم عمه

ما بیشتر عمه جون یه دونه باشی

رضوان سه‌شنبه 1 خرداد 1403 ساعت 08:31 http://nachagh.blogsky.com

سلام دزیره عزیز .نوشتنت نمیاد؟بگو یخ زده شده ام.من نوشتم نطقم کور شده.اما توصیه برای نوشتن اینه که فقط قلم رو کاغذ باشد و با ربط و بی ربط بدون ملاحشهلغاتی را بنویسی که جریان دارند فرض کن داری به کسی ایمیل می زنی مث پدر بزرگ جان ات مخاطبت فرد نزدیکت باشد لغات ناگهانی را در 8 دقیقه منتقل به کاغذ یا صفحه مانیتور کن تو کافی شاپ یا کتابخانه باش (اینو مونیکا لئونل گفته).
امیدوارم قلم توانا و کلمات به نفوذت از زندان خود سانسوری به در آیند

راستش حالم اکی نیستو دقیق گفتی عزیزم نوشتنم نمیاد

زری.. جمعه 28 اردیبهشت 1403 ساعت 22:54 https://maneveshteh.blog.ir

عزیزم دزیره جان، من خیلی وقتها مثل این حس و احوال تو را داشته ام و دارم. عزیزم مهم‌ترین گنجی که داری خانواده و سلامتی اشان هست. این دو باشند حتما به بقیه چیزها هم میرسیم.

ممنونم زری جون

تراویس بیکل پنج‌شنبه 27 اردیبهشت 1403 ساعت 15:25 https://travisbickle4.blogsky.com/

توی پیوندهات آدرس همه هست به جز من

حالا یه کامنت گذاشتیا

پری دریایی چهارشنبه 26 اردیبهشت 1403 ساعت 09:38

اینم مرحله ای از زندگیه و این نیز بگذرد ...

از ته دل آرزوی حال خوب براتون دارم

ممنونم پری دریایی زیبا

کامشین چهارشنبه 26 اردیبهشت 1403 ساعت 06:49

دزیره جونم.
ممنون که من را قابل می دونی.کار تو عین شجاعته. همین بریدن از جا و حرفه ای که فکر می کنی دیگه برات حرفی نداره. آدم های شجاع خودشون را قربانی مصلحت طلبی نمی کنند.

ممنونم عزیز دل

ربولی حسن کور سه‌شنبه 25 اردیبهشت 1403 ساعت 09:00

یا خدا
امیدوارم از این به بعد با کامنتهای ما بخندین

نیاز به تلنگر داشتم دکتر جان

زهره دوشنبه 24 اردیبهشت 1403 ساعت 21:16 https://shahrivar03.blogsky.com/

سلام دزیره عزیز
بیشتر از ادامه داستان، منتظر همین پی‌نوشت هستم من ؛) اینکه بیایید و بنویسید حالا که ساعت‌هاتون بیشتر در اختیار خودتون هست، چقدر دارید کنار پرنسس و ژان لحظه‌هایی رنگارنگ می‌سازید...
در خلاصه‌ترین حالت، یک عادت چندین و چندساله که رفتن به محل کار بود رو دارید برای مدت مشخصی تغییر میدید که قطعاً براتون عوارضی به همراه داره. مثل تنظیم کردن ساعات خواب بعد از جت لگ..‌. ان‌شاءاله بعد از اینکه با این تغییر به تعادل رسیدید، حال دلتون هم همونی بشه که میخواهید

ممنونم عزیزم حتما مینویسم

آتشی برنگ آسمان دوشنبه 24 اردیبهشت 1403 ساعت 16:46 https://atashibrangaseman.blogsky.com

کم آوردن حق همه ما زن های ایرانیه دزیره عزیز
تو قوی هستی اینو بدون تعارف میگم و آدم های قوی هم کم میارن و اشک میریزن طبیعیع

ممنوم اتش جون

شادی دوشنبه 24 اردیبهشت 1403 ساعت 09:57 http://setarehshadi.blogsky.com/

عزیزم معلومه تصمیم به این بزرگی عوارض داره، ولی مطمئن هستم از پسش برمیای و به زودی با برگشتن به زندگی دلخواهت از تصمیمت شاد و خوشحال می‌شی.

ممنونم شادی جونم ممنونم

ربولی حسن کور دوشنبه 24 اردیبهشت 1403 ساعت 09:36 http://rezasr2.blogsky.com

سلام
بالاخره اون تصمیم یک تغییر بزرگ بعد از نه سال را عملی کردین.
امیدوارم حالتون هرچه زودتر بهتر بشه. هم جسمی و هم روحی.

سلام دکتر جان ممنون از لطف همیشگی کم اوردم و نمیخوام و نمیتونم بگم کم اوردم

کامشین دوشنبه 24 اردیبهشت 1403 ساعت 09:35

تو قوی هستی دزیره جان

وااااااااااااا یکامشین قوی نیستم از کامنتت اشکم جاری شد بعد از مدتها که نمیتونستم گریه کنم کم اوردم کم اوردم ممنونم ازت کامشین دوستدرجه یکی هستی واقعا

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.