خاطرات دزیره

روزهای رنگی رنگی دزیره و ژان

خاطرات دزیره

روزهای رنگی رنگی دزیره و ژان

31

خوب خدمتتون بگم اگر چه خیلیا چند روزه به پاریس سفر میکنن  یعنی تقریبا همه توریست ها اما پاریس شهریه که کم کم اغوششو برات باز میکنه  و لوندیهای خاصشو به مرور زمان رو میکنه شهریه که شخصیت داره یک روح ویژه مثل شیرازدر میهن عزیز  و استانبول در کشور دوست و برادر ترکیه 

حدود یک ماه ونیم شایدم دوماه بود که گذشته بود کم کم در زبان راه افتادم اول متوجه شدم که متوجه مکالمات مردم در کوچه و خیابون میشم و کم کم خودمم توی صحبت راه افتادم یه ده روزی با تاخیر بعد یهو انگار کلید خورد و زبانم باز شد 

همین موقع بود که مریم  که دوستم شده بود متوجه شد من اکثر وقتهای بیکاریم رو در لوور و حوالیش میگذرونم گفت میتونیم  بهت پیشنهاد بدیم مهمونای ما رو ببری لوور در همین حد که براشون بلیط بگیر و راهنماشون بشی نه در حد تور لیدر در حد اینکه گم و گور نشن  و ماهم بهت پرداخت میکنیم و کمک خرجت میشه  البته که باید شئونات رعایت بشه اون موقع تازه مد شده بود شال دور گردن نخی البته هنوز زمستون و سرد بود و بالاخره کلاه الزامی بود  قبول کردم و تجربه خیلی خوبی بود  اصلا فکر نمیکردم که دفتر فرهنگی این همه مهمان داشته باشه خلاصه که  از حداقل ونفر تا گروه های ده  نفره و هر هفته مهون داشتن که در ایستگاه پیرامید قرار میزاشتیم  براشون بلیط میگرفتم و معمولا هم عینه خودم اول مسیر شاهکارها و بعد ایران باستان  وبعد به نوبت مصر و روم  بود البت که نهایتا یه گردش 3 ساعته بود  و پولشم برای من بد نبود !

دلم برای کچل اتیلا  خانواده همه همه تنگ شده بود و ارتباطمون با کچل و اتیلا بیشتر ایمیلی بود و هر ازگاهی خیلی کوتاه تلفنی و با خانواده هم هفته ای یکبار تلفنی 

از اون طرف تمرین های کلاس سنگین تر میشد 

اغلب دیر میرسیدم حدود ساعت های 9 شب که دیگه یکراست میرفتم کافه ژو یک چیزی در حد یکی دولقمه میخوردموصحبت با رحمان و بعدش بزور خودمو میکشیدم طبقه چهارم  خواب عمیق و صبح زود به پیاده روی در کنار سن یک قهوه و یا کلاس یا برمیگشتم  خونه کنار پنجره به کتاب خوندن و عصرها عموما مهمان های عزیز رو میبردم لوور 

اخر هفته ها برا ی خودم بودم که بعد از اینکه زبانم اکی شده جرات پیدا کردم کمی دورتر برم و حومه پاریسم بگردم  و این شد که در اولین دیدارحومه رفتم به دیدن ورسای باشکوه 

واقعا شکوه و عظمت مجموعه ورسای مثال زدنیه و بنظرم که کلا ورسای یک اثر هنریه شاهکار معماری طراحی منظر و معماری داخلی  اولین بار که رفتم هنوز زمستان بود و باغ در بهترین حالت خودش نبود ولی در بهار و تابستان اصلا انگار قطعه ای از بهشته  و خوب خود کاخ تالار های مختلفش اصلا نفس ادمو حبس میکنه از این همه تجمل 

حدودا 15-16 کیلومتر تا پاریس راهه که هم با قطار میشه رفت هم با اتوبوس من اولین بار با قطار رفتم و  خیل ی زود رسیدم و از ایستگاه قطار هم حدودا 5-6 دقیقه پیاده راه بود تا ورودی اصلی 

بدلیل پیاده روی ،و همزمان بی اشتهایی ناشی از افسردگی اون موقع  خیلی لاغر شده بودم حدودا 48 کیلو !! در طول روز صبحها یک قهوه و عصرها یکی دولقمه و نهایتا بعضی روزها بیشتر اخر هفته ها شاید نوشیدنی  عالی رغم اینکه هم شیرینی های فرانسوی خیلی فوقالعاده هستن هم نان هاشون  و هم غذاهای خیابانی  دوسه تا بازار همیشگی هست که پر از غذاهای خوشمزه از اقوامه همه دستفروش و همه عالی  و مناسب  اما حتی عبور از کنارشونم اشتهای منو تحریک نمیکرد و نهایتا با یک کروسان شکلاتی و یا پنیری یک وعده غذایی در طول روز و البته پنیرهای مختلف کنار نوشیدنی که با همون یکی دو  تکه من سیر میشدم 




نظرات 8 + ارسال نظر
مامان فرشته ها جمعه 18 اسفند 1402 ساعت 15:31 http://Mamanmalmal.blogfa.com

چه تجربه های قشنگی و چه زیبا توصیف می کنید نمیدونم چرا پستها رو به روز نخونده بودم شتید بخاطر مشغله های هفته گذشته.
خوشحالم و به نظرم سفر کردن وخصوصا خاطراتش جز لذت بخش ترین لحظات زندگی هر فرد باشه

ممنونم عزیزم خداقوت امیدوارم همه مشغله ها ختم به خیر و برکت باشه
سفر رو باهاتون موافقم ولی زندگی کردن دانشجویی گرچه لذت های خودشو داره سختیش زیاده واقعا

طیبه پنج‌شنبه 17 اسفند 1402 ساعت 11:27

من از خیلی سال پیش یادمه بدون دلیل بلژیک رو دوس داشتم درحالی که هیچ چیزی درباره اون نمی دونستم.هلند رو هم همین
و البته که پاغیس به دلیل رمان های زیادی که خونده بودم و می دونستم شهر عاشقاست و رویایی و رود سن داره و ....
فرانسوی هم در حد تبدیل ر به غ بلدم البته
بیشتر هم لازمم نمیشه چون در زندگی من صد در صد متاسفانه فقط ایران دیده شده نهایت کربلایی که قدیما رفتم

واقعا بلژیک و هلند زیبا و تمیز و خاص هستن بنظر من طیبه جون
اینطوری نگو اگر خودتون بخواین حتما میشه هر جا دوست داری سفر کنی و تجربه کنی حتما میشه عزیزم

صبا پنج‌شنبه 17 اسفند 1402 ساعت 01:16 http://gharetanhaei.blog.ir

من که پاریس نرفتم ولی هر کی پاریس رفته تا حالا دور و برم فقط شاکی بوده که اه اه

خب پس رازش اینه که زمان لازم داره تا دلبری کنه انگار

اره سفر چند روز اون توقع رو براورده نمیکنه صبا جون منم هر کدام از دوستام رفتن همه گفتن توی ذوقشون خورده ولی در بلند مدت اگر کسی بمونه مطمئنا نظرش عوض میشه

ربولی حسن کور چهارشنبه 16 اسفند 1402 ساعت 08:44 http://rezasr2.blogsky.com

غربی ترین نقطه ای که تا به حال دیدم استانبول بوده.
بعد از اون را شاید وقتی دیگر!

پس شما هم به شرقی ترین مناطق تمایل دارین!!! انشالله به غربی ها هم سفر خواهید کرد
استانبول اتفاق بنظرم خیلی شبیه پاریس هست به لحاظ روح و شخصیت شهر

آتشی برنگ آسمان سه‌شنبه 15 اسفند 1402 ساعت 18:59 https://atashibrangaseman.blogsky.com

من شما رو دوست ترررررر

فدای شما

آتشی برنگ آسمان سه‌شنبه 15 اسفند 1402 ساعت 15:27 https://atashibrangaseman.blogsky.com

کروسان شکلاتی دوووووست

عززززززززززززیززززززززم منم شمارو دوست

ربولی حسن کور سه‌شنبه 15 اسفند 1402 ساعت 12:39 http://rezasr2.blogsky.com

سلام
پس این شما بودین که برای ما بلیت گرفتین؟

سلام دکتر جا ن
امیدوارم افتخار همراهی با شما و خانواده نصیبم شده باشه

لیمو سه‌شنبه 15 اسفند 1402 ساعت 10:17

کروسان شکلاتی میتونه بعنوان یک وعده غذای دلچسب اعلام هویت کنه.

پنیریشم خوبه اخه

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.