خاطرات دزیره

روزهای رنگی رنگی دزیره و ژان

خاطرات دزیره

روزهای رنگی رنگی دزیره و ژان

ما ادما

حال خوبی ندارم  خیلی الکی سرم شلوغه  هفته پیش در گیرو دار اماده شدن برای عروسی پسرعمو جان بودیم که دو روز مونده به عروسی دایی بزرگم پر کشید و برای همیشه به اسمان پرواز کرد 

هنوز گیجم 

 مرگ خیلی خر است 

ان نخود ته گلو هم هنوز سر جایش مانده  ان مریضی هم خر است 

بعد از دو هفته امدم اینجا که دلم باز شه  میبینم وبلاگ گولو در دست تعمیر است !!!!!!!!!!! و پوران جان هم تقریبا خداحافظی کرده 

چی  میشه گفت؟ 

من فکر می کنم ادمهای دنیای وبلاگ اتفاقا تنها هستن واینجا شاید تنها جایی باشه که بتونن حرفهای توی دل موندشونو بزنن البته این یه نظر شخصیه 

 بی انصافی نیست اگر قلم طنزی رو دوست داشتیم  بدون درک حال نویسنده همش منتظر طنازی باشیم ؟!!!!!!!بی انصافی نیست اگر یه مدت حال و هوای خوبی نداشت و روحیه و حوصله  طنازی نداشت بجای اینکه  درکش کنیم و بهش بگیم چقدر دوستش داریم و حمایتش کنیم طلبکارم باشیم چرا مارو نمیخندونی؟!!!!!!!!!!! اسم خودمونم گذاشتیم ادم  بخدا بعضی از حیوانات درکشون از بعضی از ما ادما بیشتره حداقل همیشه طلبکار نیستن  اگر بهشون محبت کنی اونام بهت محبت میکنن وقتی ناراحتی همون گربه هایی که معروفن به بی معرفتی میان دور ورت و خر خر کنان انقدر میچرخن تا از حال بد درت بیارن    

می خواستم در مورد حاجی بنویسم  انقدر حالم گرفته شد که یادم رفت چی میخواستم بگم 

 


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.