خاطرات دزیره

روزهای رنگی رنگی دزیره و ژان

خاطرات دزیره

روزهای رنگی رنگی دزیره و ژان

مامان دزیره

بله 7 سال پیش در چنین روزیی مثل دیروز  که عید مبعث بود و دقیقا هنگام اذان ظهر به رفیق جان بله گفتیم  امروز اولین روز سال هشتم هست 

خیلی وقته ننوشتم دلم برای نوشتن و برای همه دوستان تنگه 

اتفاقات زیادی افتاده 

از کجا بگم ؟ همینقدر بدونین که یه دخمل کوچولو دو ماه دیگه میاد به این کره خاکی تا همه چیز مادرش بشه 

مادرش ترم دوم دکتراش رو هم تموم کرد و الان درگیر امتحان ept هست

دوستان جان برای همتون ارزوهای ریزو درشت رنگی و شاد دارم امیدورام تک تکش براورده بشه 

خدایا جان بخاطر این گوشه دنج ازت ممنونم و بخاطر لطفی که توی این سال گذشته به من داشتی  خدایا جانم ممنونم واقعا بخاطر همه لحظه هایی که مواظب این دزیره غرغرو بودی و بغلم کردی و بخاطر فرشته کوچکم که فی الواقع  تو اند محبت اند رفاقت و اند معرفتی  

نظرات 3 + ارسال نظر
سرن سه‌شنبه 17 مرداد 1396 ساعت 19:22 http://serendarsokoot.blogsky.com/

دزیره، دزیره، دزیره، خیلی نامردی که اینقدر دیر ذوق زدمون کردی!
خیلی خوشحالم واست! مامان شدن بزرگترین نعمتیه که یه زن می تونه ازش برخوردار بشه! دخترِ نازنینِ مهر میشود!

سرن عزیزم خیلی ممنوناز محبتت همیشگیت ماجرا داشت اخه سرفرصت تعریف میکنم

عسل سه‌شنبه 20 تیر 1396 ساعت 10:01 http://injamadresenist.blogsky.com/

تبریک می گم برای هشتمین سالگرد و فرشته کوچولو...

فرانک دوشنبه 19 تیر 1396 ساعت 16:51 http://sadbargkhatereh.blogsky.com

مبارک باشه مامان اینده

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.